میتوانید باورکنید؟ من نمیتوانم، اما این حقیقت دارد. وقتیکه من قضاوت و محکومکردن دیگران و یا سماجت بر روی ترسهای خودمحورانه را رها کنم و آن کاری را که میبایست، انجام دهم، آسوده و در یگانگی با خدا خواهم ماند. چه هدیۀ باارزشی!
هروقت که شکست میخورم و یا کار نادرستی از من سر میزند، آن را نزد بقیه افشا میکنم و درصدد جبران برمیآیم، نهتنها اشتباه تصحیح میشود؛ بلکه آن یگانگی با خدا نیز ایجاد میشود. بهنظر میرسد که این فرآیند، باورنکردنیترین چیز در دنیا است.»
با تسلیمکردن نفس در سه قدم اول، اکنون آماده شدهایم که با کارکرد قدم چهار به بعد، به سمت بازیابی، بهبودی و رشد بالا برویم. کارکردن این قدمها ما را با هیولای ترسناک درونمان که از آن فراری بودیم روبرو میسازد. آنها ما را ترغیب میسازند تا بدیهای درونمان را ببینیم و برای تغییر در خود تمایل پیدا کنیم. هر تعهدی به رحمت خداوند تبدیل میشود و همانند یک آیینۀ سحرآمیز، این فرآیند ابتدا به ما کمک میکند که خودمان را ببینیم و بشناسیم و آنگاه اگر شجاعت کافی داشته باشیم، به ما کمک میکند که به داخل قلمرو جدیدی پا بگذاریم که پیشازاین هرگز نمیشناختیم.
اکنون زمان آن رسیده که بار سنگین اشتباهات و گناهانی که مرتکب شدیم را از روی شانههایمان زمین بگذاریم. از دل یک یأس عمیق، تسلیمی واقعی بیرون میآید که میل به خوبی و اصلاح رابطه با همنوعان خود را در درون ما به جریان میاندازد.
اگر نتوانیم خودمان را به سمت انجام چنین کاری سوق دهیم، مسلماً هنوز نتوانستهایم از دروازۀ قدم سه عبور کنیم. بهتر است اینجا توقف کنیم و بیشازاین به کارکردن قدمهای دیگر وانمود نکنیم، چراکه ما عادت داریم اشتباهاتمان را همچون یک غدّۀ عفونی بپوشانیم.
هیچکس نمیتواند به قدم سوم متعهد باشد و درعینحال عمداً به اشتباهاتش ادامه بدهد.
درست همانگونه که اشتباهاتمان ما را به ناامیدی و یأس کشاندهاند، مطمئناً تسلیم اشتباهاتمان در برابر خداوند و افراد دیگر که در حق آنها مرتکب اشتباه شدهایم، باعث گشودهشدن دروازهای به روی ما میشود که در آنسوی دروازه، رهایی و تحولی عظیم در انتظار ماست.