ایمیل:    hi@saesfahan.ir      |      آدرس جلسات بانوان:    0799 683 0913      |      آدرس جلسات آقایان:    3313 511 0913

انجمن معتادان جنسی گمنام

داستان اعضاء

« هر وقت که خواستی بیایی، خوش آمدی! »

هر وقت که خواستی بیایی، خوش آمدی!

تازه واردان – چگونه به آنها خوش آمد گویی کنیم و آنها را حفظ نماییم؟

“من مسئولم. وقتی کسی، در هر جایی درخواست کمک می کند، من می خواهم که دست SA همیشه آنجا باشد. و برای همین: من مسئول هستم. (راهنمای خدمات SA، پشت جلد)

اولین جلسۀ من – اردیبهشت 1391

در سن 51 سالگی، مدتی بعد از اینکه همسرم زندگی دوگانه من را کشف کرد، کتاب سفید را به من داد. عنوان را خواندم و از درون عصبانی شدم. چگونه او می توانست فکر کند که من یک معتاد جنسی هستم؟ من “فقط” یک رابطه خارج از ازدواجم داشتم و بنابراین کتاب را کنار انداختم.

چند ماه بعد، متوجه شدم که دیگر نمی توانم این انکار ناخودآگاه را ادامه بدهم. طی ملاقاتی که با درمانگر زوج مان داشتم، موافقت کردم که کتاب سفید را بخوانم و از یک جلسه SA بازدید کنم. به نوعی، من آماده بودم، اگرچه هنوز کاملاً متقاعد نشده بودم که SA می تواند به من کمک کند.

با شماره تماس آدرس جلسات مونیخ تماس گرفتم. پشت تلفن، مردی شروع به پرسیدن سوالاتی در مورد انگیزه ام کرد که من صادقانه پاسخ دادم. وی همچنین گفت که هر هفته سه جلسه برگزار می شود. به او گفتم که در ابتدا فقط می‌خواهم هفته‌ای یک جلسه شرکت کنم. او پاسخ داد: در این صورت، احتمالاً هنوز آماده نیستید. قبلاً در مونیخ و در منطقه آلمانی زبان اروپا اینگونه بود. برخی از دوستان تصمیم می گرفتند که چه کسی آماده است و چه کسی آماده نیست. این به من آسیب زد. احساس می کردم که لیاقت حضور در جلسه SA را ندارم.

درمانگر ما مخالفت کرد. او به من توضیح داد که تمایل من برای ترک اعتیادم بلیط من برای ورود به SA است. من فقط باید بدون هیچ صحبت مقدماتی به آن جلسه بروم – آنها مطمئناً من را بیرون نمی کنند.

پس از چند هفته، من تصمیم گرفتم و در اولین جلسه SA شرکت کردم. با هیجان و بدون دعوت وارد اتاق گروه شدم، نگرانی‌هایم را توضیح دادم و لحظه‌ای با گیجی و ناباوری روبرو شدم. پس از مدتی بحث، گروه موافقت کردند که یک جلسه تازه واردان با من برگزار کنند. من داستان و آرزوی خود را برای دست کشیدن از شهوت بازگو کردم و گفتم که به کمک نیاز دارم. رأی گیری شد که آیا می توانم بمانم و برگردم. با وجود اینکه نمی‌توانستم آن را بیان کنم، این کار هم به من احساس نالایق بودن داد، و اتفاقات مشابه قبلی که در زندگی ام داشتم را به یاد من آورد. امروز می توانم بگویم که برای کسی که دستش را دراز کند و کمک بخواهد این آرزو را ندارم.

آنچه من همچنین از آن جلسه به یاد دارم این بود که تقریباً هیچ کس نبود که برای مدت طولانی “در حال بهبودی” بوده باشد، به جز یک مرد مسن تر.

بهبودی آغاز می شود

چند ماه بعد، یک زوج قدیمی SA/S-Anon از ایالات متحده از انجمن محلی ما دیدن کردند. آنها تجربه، قدرت و امید خود را در یک کارگاه 12 قدمی به اشتراک گذاشتند. آن آخر هفته همه چیز را برای من تغییر داد.

آن عضو باتجربۀ SA به زبان بهبودی صحبت می کرد و زندگی می کرد. او عاشق کلمات ساده و واضح بود. او راهی به ما نشان داد تا آن را به نتیجه برسانیم. در کتاب سفید در صفحه 162 آمده است: «به جای گرفتن، بخشیدن را بیاموزید.» او بارها و بارها بر اهمیت کتاب بزرگ به عنوان پایه و اساس کتاب سفید، و آغاز فصل پنجم آن به عنوان مبنایی برای بهبودی تاکید کرد — و این اساس و مبنایی شد برای سفر بهبودی من.

نیویورک و نشویل دی ماه 1392

در راه رفتن به کنوانسیون بین المللی در نشویل، یک بازدید سه روزه از نیویورک داشتم تا طعم نیویورک را بچشم. برنامه من این بود که با جلسات روزانه از سفرم حمایت کنم.

تازه واردان—چگونه به آنها خوشامدگویی و نگهداری کنیم در یک وب سایت SA از انجمن SA نیویورک، همه جلساتی که در شهر برگزار می شد را با زمان و مکان دقیق پیدا کردم، بنابراین تورهای گشت و گذار خود را طبق برنامه جلسات برنامه ریزی کردم. این برای من مفید و در عین حال غافلگیرکننده بود (از آنجایی که در منطقه خودم برای این انجمن داشتن یک مکان ملاقات برای عموم بسیار سخت بود).

در کمال تعجب، هیچ کس در جلسه از من نپرسید که من کی هستم یا به طرز عجیبی به من نگاه نکرد، با اینکه آشکارا یک غریبه بودم. در پایان جلسه پرسیدم اگر من تازه وارد یا روزنامه نگار بودم چه واکنشی نشان می دادند؟ پاسخ ساده این بود: «آنوقت یک جلسه تازه واردان برگزار می‌کردیم».

برخی از اعضاء انجمن تصمیم می گرفتند که چه کسی آماده است و چه کسی آماده نیست. این به من آسیب زد. احساس می کردم که لیاقت حضور در جلسه SA را ندارم.

سه روز بعد در نشویل، تعدادی از نیویورکی‌ها را در فرودگاه شناختم، و آنها از من دعوت کردند تا با ماشین آنها با هم به هتل کنفرانس برویم. در کنفرانس، روحیه ای را که قبلاً در کتاب سفید با آن مواجه شده بودم، به شیوه ای واقعی تجربه کردم. همه چیز در آنجا ساده‌تر، بزرگ‌تر، (از نظر معنوی) گسترده‌تر و جذاب‌تر به نظر می‌رسید. احساس کردم “به خانه آمده ام.”

به مونیخ برگشتم، نمی توانستم در مورد آنچه تجربه کرده بودم سکوت کنم. من این تجربیات را در جلسات و کارگاه ها به اشتراک گذاشتم و رویه تازه واردان انجمن را به چالش کشیدم. خوشبختانه، گروه های مونیخ آماده تغییر بودند. ما از رویه قدیمی مصاحبه مقدماتی و این سؤال (تحقیرآمیز) مبنی بر اینکه آیا کسی آمادگی بهبودی را دارد یا نه، متوقف کردیم. از آن زمان، هر تازه وارد در مونیخ می تواند به سادگی وارد یک جلسه شود. ما به او پیشنهاد می کنیم در صورت تمایل یک صحبت مقدماتی داشته باشد. هرکسی که بخواهد شهوت را متوقف کند، خوش آمده است.

تجربه با تازه واردان

از آن زمان تعداد اعضای مونیخ حداقل دو برابر شده است و اکنون هر روز جلسات قوی برگزار می شود. البته از سوی دیگر، اکثر گروه های دیگر در منطقه آلمانی زبان هنوز از روش قدیمی در مورد تازه واردان استفاده می کنند. من تعجب می کنم که چرا گروه های SA کار را برای تازه واردان سخت می کنند. در عین حال به خداوند توکل می کنم و می دانم که هر چیزی زمان خودش را دارد.

سوئیس
برند س.

سوئیس، زوریخ

جلسات

دیگر داستان های اعضاء