ایمیل:    hi@saesfahan.ir      |      آدرس جلسات بانوان:    0799 683 0913      |      آدرس جلسات آقایان:    3313 511 0913

انجمن معتادان جنسی گمنام

داستان اعضاء

« ابزارهایی که یک خانم دچار افسردگی و در حال خودکشی را به فرزند گرانقدر خدا تبدیل کرد »

ابزارهایی که یک خانم دچار افسردگی و در حال خودکشی را به فرزند گرانقدر خدا تبدیل کرد

ابزارهای کاربردی بستن کمربند ایمنی بهبودی در ترن هوایی شهوت و تمرین تسلیم شدن، او را به یک معتاد جنسی در حال بهبودی سپاسگزار تبدیل کرد.

من شهوت را قطع نکردم، من تسلیم شدم. سفرم را در این برنامه زمانی آغاز کردم که یکی از دوستانم در انجمن Al-Anon به من گفت که یک معتاد جنسی هستم. برای اینکه بهش ثابت کنم اشتباه می کند، موافقت کردم که به شش جلسه SA بروم. در طی آن شش جلسه، آرام آرام اعتراف کردم که یک معتاد جنسی هستم. در ابتدا هیچ ارتباط چشمی با سایر اعضا برقرار نمی کردم و به مشارکت هم نمی کردم. شش خانم معتاد جنسی دیگر در اولین جلسۀ گروه خانگی من بودند. هفته ای دو جلسه به صورت گروهی می رفتیم که به من کمک کرد تا با برنامه ارتباط برقرار کنم و بعد شروع به مشارکت کردم. وقتی آمادگی پیدا کردم، مجبور شدم ترس و شرمم را تسلیم کنم. به دلیل استانداردهای دوگانه در مورد زنان در ایالات متحده، احساس می کردم از اعضای مرد بدتر هستم. مردان می توانستند هر کاری دلشان می خواهد بکنند در حالی که زنان محدودیت های خودشان را دارند. این افسانه ها در ذهن من کاشته شد. زمان در برنامه به من کمک کرد تا بر این باورها غلبه کنم.

من هم یک بازماندۀ سوء استفاده جنسی هستم. وقتی متوجه شدم که قربانی آزار جنسی هستم، بازی من شروع شد. و وقتی در کالج که استفاده از الکل کنترل من بر زندگی ام را کاهش داد، اوج گرفت. در سال آخر کالج، به یک مشاور در مورد آزار جنسی خود گفتم. عامل اصلی پدرخوانده من بود. من هرگز در مورد این موضوع به مادرم نگفته بودم. او وقتی من 21 ساله بودم فوت کرد.

به سرعت به 30 سالگی رسیدم. من به رمان های عاشقانه با صحنه های جنسی زیادی معتاد شدم. من با فانتزی های آن کتاب ها خودارضایی می کردم. من فقط در محل کار با مردم تعامل داشتم. با اضطراب و افسردگی دست و پنجه نرم می کردم. من بالاخره خودم را به یک بیمارستان روانی تحویل دادم زیرا قصد خودکشی داشتم. پس از بستری شدن در بیمارستان، من را به انجمن معتادان جنسی گمنام هدایت کردند و معجزات با تمرین ابزارهای بهبودی زیر آغاز شد:

جلسات

من 90 جلسه در 90 روز در سال 1992 انجام دادم. بعضی وقت ها در جلسات باز AA شرکت می کردم چون جلسات SA کافی برای حضور در منطقه کلیولند وجود نداشت.

کارکرد قدم ها

راهنمای من به من کمک کرد تا قدم ها را انجام بدهم. من برای اولین بار قدم چهارم و پنجم خود را در سال 1994 کار کردم. من با او در مورد اختیاری بودن رابطه جنسی بحث کردم. پذیرش نهایی من از آن مفهوم، اولین معجزه من در بهبودی بود.

کنفرانس ها

من به اولین کنفرانس SA در سال 1995 در بالتیمور رفتم. روز اول می‌ترسیدم اتاق هتلم را ترک کنم، اما ترسم را به نیروی برترم تسلیم کردم و از این همایش لذت بردم. من خاطرات فوق‌العاده‌ای از کنفرانس های در سال‌های مختلف دارم، از جمله گردانندگی مشترک کنفرانس 1999 در کلیولند. به عنوان رئیس مشترک، من واقعاً باید روی فروتنی در برابر نیروی برترم کار می‌کردم و میل خود را برای کنترل دیگران تسلیم می‌کردم.

خدمت

من در پذیرش مفهوم خدمت در اجرای برنامه خودم بسیار کند بودم. اکنون این جمله را باور دارم که “خدمت شما را هوشیار نگه می دارد.” و امروز، می پذیرم که همیشه در انجام خدمت به راه خود نمی رسم. من می پذیرم که آنچه برای گروه بهتر است پیروز خواهد شد زیرا نیروی برتر مسئول است. من در حال حاضر منشی گروه خانگی خود و گرداننده هیئت نمایندگان شمال شرقی اوهایو هستم. من از سال 1999 تا 2001 نماینده آتلانتیک میانی بودم. بهترین بخش خدمات این است که یاد بگیریم مردم را همان طور که هستند بپذیریم. من با افرادی از سراسر جهان آشنا شده ام. شگفت انگیز است که SA در بسیاری از کشورها وجود دارد. چه معجزه ای!

راهنما شدن

مدتها قبل از اینکه برای راهنما شدن آماده شوم، مجبور شدم هدایت یک راهنما را بپذیرم. مدتی طول کشید تا این مسیر را بپذیرم. نقایص شخصیتی من از جمله لجاجت و سرکشی و همچنین بدگمانی من مانع مسیرم شد. با گذشت زمان، نیروی برتر من به من فروتنی داد تا هدایت را بپذیرم. من از هر سه راهنمایم یاد گرفته ام. من در مورد تسلیم، پذیرش و سپاسگزاری یاد گرفته ام. من آموخته ام که من خدا نیستم – حقیقتی که برای آن بی نهایت سپاسگزارم. من با راهنما شدن هم خیلی چیزها یاد گرفتم. موعظه کار نمی کند. من باید آسیب پذیر باشم و الگو بگیرم، که در مواقعی خطرناک است. مثلاً وقتی رهجوی من رنجش دارد به او می گویم برای آن شخص دعا کند. آیا وقتی خودم کینه ای از کسی دارم همین کار را می کنم؟ بیشتر اوقات این کار را می کنم، اما گاهی اوقات می خواهم خشم خود را بروز بدهم. در آن لحظه دعای بیشتری لازم است. نیروی برتر من همیشه در دسترس است و این واقعیت به من آرامش می دهد.

وقتی نوشتن لیست سپاسگزاری برایم سخت است، می دانم که در یک مکان تاریک هستم. دعا می کنم و به نوشتن ادامه می دهم تا زمانی که کلمات مثبت در صفحه ظاهر شوند.

اعتماد کردن

خانم بودن و مجرد بودن در SA یک چالش بوده است، که نیازمند دعا و اعتماد فراوان به نیروی برتر من است. وقتی به SA آمدم پنج زن دیگر در منطقه من بودند. آنها به تدریج کنار رفتند و من مجبور شدم مانند برادران و بعضی دیگر از اعضا به مردان SA اعتماد کنم. همه ما در حال بهبودی از بیماری اعتیاد جنسی هستیم و باید به طور مساوی با ما رفتار شود. پس از سال ها تنها دو زن SA، اکنون به شش نفر رسیده ایم. شهوت حیله گر، گیج کننده و قدرتمند است، مهم نیست بر کدام جنسیت تأثیر می گذارد. اعتماد به برادرانم در SA به آرامی اتفاق افتاد، اما به هر حال با کمک نیروی برتر در من به وجود آمد. اعتماد به مردان برای من به عنوان یک بازمانده از آزار جنسی که عاملان آن هر دو مرد بودند بسیار سخت بود. هیچ یک از آنها تا زمانی که روی زمین بودند، از من جبران خسارت نکردند، اما با کمک نیروی برترم آنها را بخشیدم. این روند برای من یک شفای عالی به ارمغان آورده است.

تسلیم شدن

یکی از اعضای آگاه SA به من گفت که کمربند ایمنی خودم را محکم ببندم زیرا بهبودی یک ترن هوایی خواهد بود. من با آن جمله موافقم. وقتی برای اولین بار وارد برنامه شدم، مفهوم تسلیم را به سخره می گرفتم، اما آرام آرام شروع به استفاده از تسلیم در تمام زمینه های زندگی ام کردم. وقتی روی کی. می نویسد که “تسلیم، اسم رمز برنامه ماست” این را دوست دارم (SA 81). وقتی در من رنجشی به وجود می آید آن را تسلیم می کنم و برای کسی که از او رنجیده ام دعا می کنم. شروع کردم به تسلیم کردن چیزهای کوچک، مانند ناامیدی از چراغ قرمز وقتی عجله دارم. به دستور راهنمایم صبح شروع به زانو زدن کردم و شهوتم را به نیروی برترم تسلیم کردم. شب ها زانو می زنم و از او سپاسگزاری می کنم که آن روز مرا هوشیار نگه داشته است. من همچنین هنگام خواب شهوت خود را تسلیم می کنم زیرا شهوت دوست دارد وقتی آماده خواب می شوم در افکار من رخنه کند. من از بیماری شهوت درمان نشدم. من یک مهلت روزانه دارم. من در حال بهبودی هستم، درمان نشده ام. به همین دلیل است که می گویم “هوشیار، نه خوب.” هیچ کس از لغزش مصون نیست.

پذیرفتن

من پذیرفتم که یک معتاد جنسی هستم. از زمانی که حقیقت خود را پذیرفتم، با افراد شگفت انگیز زیادی در برنامه ملاقات کردم. من جملۀ “پذیرش، پاسخ بود” را در کتاب بزرگ AA خوانده بودم. کلمات قدرتمند. زمانی که یک رئیس سخت گیر داشتم، این کلمات را هر روز قبل از رفتن به سر کار می خواندم.

سپاسگزاری

من یک معتاد جنسی در حال بهبودی سپاسگزار هستم – این برنامه زندگی من را نجات داده است. من یک دفتر سپاسگزاری دارم که به من کمک می کند تا با نکات مثبت روز ارتباط برقرار کنم. وقتی نوشتن لیست سپاسگزاری برایم سخت است، می دانم که در یک مکان تاریک هستم. دعا می کنم و به نوشتن ادامه می دهم تا زمانی که کلمات مثبت در صفحه ظاهر شوند. وقتی می‌توانم در یک جلسه مشارکت کنم یا آن را گردانندگی کنم، سپاسگزار هستم، زیرا امیدوارم بتوانم به شخص دیگری کمک کنم که ممکن است آسیب دیده باشد یا در حال مبارزه باشد. تازه وارد مهمترین فرد در اولین جلسه اش است. بقیه گروه نیاز به تشویق و امید دارند. فرد تازه وارد معمولاً مقداری ترس یا اضطراب دارد. در کلیولند ما از یک فرمت تازه واردان استفاده می کنیم که به منظور کمک به فرد تازه وارد است: ما 20 سوال و تعریف هوشیاری جنسی را در کتاب سفید می خوانیم. من معتقدم که تازه وارد باید احساس کند که در مکانی امن است. این برنامه یک خانم افسرده و در حال خودکشی را به فرزند گرانقدر خدا تبدیل کرد. باز هم یک معجزه دیگر.

آمریکا
پگ و.

آمریکا، اوهایو

جلسات

دیگر داستان های اعضاء