این عضو با تجربه از آمریکای لاتین تصدیق می کند میدهد که چگونه روح قدم اول نگرش او را تغییر داده و برای او راهی واقعی برای رسیدن به نیروی برتر شده است.
در فصل کتاب سفید، میگوید: «روح شکسته و پشیمان – روح قدم اول – کلیدی است که در را باز میکند و ما را آزاد میکند» (و به طرز دردناکی به عقب و به جهنم میروم، وقتی میتوانم با شادی بدوم. SA 88). چرا در اولین قدم به آرامی پا به بهشت می گذاریم؟ یک روح درهم شکسته و پشیمان برای این کار ضروری است، این را می دانم چون آسیب جسمی و روحی که اعتیاد برای من به همراه داشت من را به این راه کشاند. من از عواقب وحشتناکی که شهوتم می تواند برایم ایجاد کند آگاه هستم و نمی خواهم دوباره در معرض خطرات گذشته قرار بگیرم.
در قدم یک باید خیلی مطیع می شدم، وقتی مثلاً اسپانسرم به من گفت که برای رفتن به ساحل باید تا سه سال هشیاری جنسی و بعد از انجام دوازده قدم صبر کنم. با اینکه برایم گران تمام شد، این کار را کردم و وقتی دوباره به ساحل رفتم، همراه همسرم رفتم تا در خدمتش باشم، مراقب او باشم و مراقب نگاهم باشم. خدا را به خاطر شگفتی های خلقت، برای طبیعت، برای خورشید و برای زیبایی دریا سپاسگزاری کردم. من نگرش بسیار متفاوتی داشتم: حرکت از رنجش به سپاسگزاری. تلاش برای برآورده کردن اراده خدا، به جای اینکه به دنبال خشنود کردن نفس بیمارم باشم.
ما به دنبال پیشرفت هستیم، نه کمال، اما نشریات AA به ما می گوید که تنها قدمی که می توان به طور کامل برداشت، اولین قدم است. بنابراین، در مورد من، آنچه همان فصل از کتاب سفید که به قدم اول میپردازد، به حقیقت پیوست. این نیست که من این قدم را برداشتم، بلکه اینگونه است که گام اول مرا تحت کنترل خود درآورد. به گونه ای در من نفوذ کرد که از سال 2006 تا کنون همیشه در هر روز فقط برای همان یک روز توانستم هوشیار بمانم.
صبح که برمی خیزم اولین کاری که انجام می دهم این است که نیت و اعمالم را برای آن روز به خدا تقدیم کنم. سپس برای همسرم قهوه آماده می کنم. ظهر قدری دعا می کنم. در طول روز به دوستانم زنگ می زنم. شبها به ایمیلها و پیامهای راهنما یا دوستانم که به کمک نیاز دارند پاسخ میدهم. اگر در جایی هستم که جلسات حضوری SA وجود دارد، حداقل هفته ای یک جلسه و از طریق اینترنت نیز حداقل در دو جلسه در هفته شرکت می کنم. من همچنین در جلسات حضوری سایر انجمن های دوازده قدمی شرکت می کنم.
اگر وسوسه رنجش یا شهوت به سراغم آمد، با یک نفر تماس می گیرم تا آن را تسلیم کنم، زیرا هر روز از خواب بیدار می شوم، و هر روز باید به دنبال نجات خود باشم. یک بار یک رابطه جنسی، همیشه یک رابطه جنسی. از آنجایی که اعتیاد جنسی یک بیماری معنوی است، راه حل آن نیز معنوی است: نگرش دعا و مراقبّ بیشتر در طول روز.
این برنامه به من قول نمی دهد که دیگر هیچ وسوسه ای نداشته باشم، اما به من یاد داده است که وقتی این اتفاق می افتد نباید عصبی شوم. من باید به سادگی بپذیرم که یک بیماری دارم و مانند بسیاری از انسان های دیگر با آن زندگی می کنم. من می توانم انتخاب کنم. من می دانم چه اتفاقی می افتد. من آرام می مانم و آنچه را که در قسمت «پاسخ شادی» در کتاب «بهبودی ادامه دارد» نوشته می گویم: «خدای من، به خاطر این وسوسه و پیروزی که در اینجا خواهی داشت، سپاسگزارم. باشد که ارادۀ تو انجام شود نه ارادۀ من.» این به راستی، احساس آزادی، آرامش و شادی است، نه یک تسکین صرف برای نجات، مانند کسانی که از یک کشتی غرق شده نجات می یابند.
در کتاب بزرگ AA، موارد زیر ذکر شده است: «به طور خلاصه در مورد رابطه جنسی: ما صمیمانه برای شرایط ایده آل درست، برای راهنمایی در هر موقعیت مشکوک، برای سلامت عقل، و برای قدرت انجام کار درست دعا می کنیم. اگر رابطه جنسی بسیار دردسرساز است، ما خود را برای کمک به دیگران سخت تر می کنیم. ما به نیازهای آنها فکر می کنیم و برای آنها تلاش می کنیم. این ما را از خودمان خارج می کند. این میل مستبدانه را خاموش می کند، چه زمانی تسلیم شدن به معنای درد دل است» (AA 70). این به وضوح به من نشان می دهد که چه کاری باید انجام دهم: هر زمان که وسوسه شدم باید خالصانه دعا کنم. و به شدت با سایر معتادان جنسی همراه باشم و برنامه را کار کنم.
یادم می آید یک بار از راهنمایم شکایت کردم زیرا در جلسه SA شرکت کرده بودم و هیچ کس دیگری نرفته بود. او گفت: این به تو کمک کرد زیرا تو از انزوا بیرون آمدی. کار با سایر اعضای معتادان جنسی گمنام شامل برقراری تماس، تسلیم شدن یا به سادگی سراغ گرفتن از حال و احوال آن ها است. اصرار شدیدی که کتاب بزرگ درباره آن صحبت می کند فروکش می کند، اگر دستورالعمل ها را دنبال کنم. همانطور که دکتر سیلکورث، پزشک بیل دبلیو.، میگفت، لغزش به طور تصادفی اتفاق نمیافتد. خیلی ساده است؛ بیمار دستورالعمل ها را دنبال نمی کند.
روح قدم اول من را به منضبط بودن و فرمانبرداری سوق می دهد. من می خواهم دستورالعمل ها را دنبال کنم زیرا واقعاً پشیمان هستم، من می خواهم تغییر کنم. این اعتیاد من را ناامید کرد و اگر این بار هم عقب نشینی کنم دوباره ناامید خواهم شد. من همچنین به یاد دارم که این دانش نیست که مرا نجات می دهد، بلکه تمرین برنامه است. همانطور که یکی از دوستان کشیش یک بار به من گفت: «نلسون، برای انجام خواست و ارادۀ خداوند، لازم نیست الهیات بخوانی، بلکه فقط آنچه را که میدانی نیروی برتر برایت میخواهد، عملی کن.»