امروز این عضو بانو می تواند هوشیاری شادی بخش را تجربه کند و بدون هیچ افسوس و پشیمانی، خواست و ارادۀ خداوند را برای خود بپذیرد.
من از زمستان سال 1397 به SA آمدم. من در سایر برنامه های دوازده قدمی دیگر هم تجربه داشتم، بنابراین از قبل به رویکرد 12 قدمی اعتماد داشتم. به لطف AA، پدرم برای اولین بار در زندگی خود در سال 1374 هوشیار شد، و با وجود اینکه قبل از مرگ لغزش کرده بود، من مطمئناً می دانستم که برنامه کار می کند.
وقتی از اعتیاد شوهرم به مواد مخدر مطلع شدم، یک سال پس از ازدواجم فرصت شرکت در نارانان را داشتم. او مشکل خود را با “داروهای سبک” به حداقل رساند، اما عواقب آن همچنان بسیار سنگین بود. من با معرفی او به توانبخشی به او کمک کردم تا ترک کند و با هم در جلسات شرکت کردیم. روانشناسان به من کمک کردند تا 10 سال دیگر هم در ازدواجم باقی بمانم، اما مشترکات ما بسیار کمتر از مشکلات بود. یک مشکل بزرگ در زندگی زناشویی، زندگی جنسی ما بود. SA به من یاد داده است که گاهی خودم را کنار بکشم، و اکنون می دانم که چگونه در مشکلاتم نقش داشته ام. من جوانی بی قیدی در مسائل جنسی داشتم و رفتار و نگرش من در مورد رابطه جنسی به طور جدی بر رابطه ما تأثیر گذاشت.
خانواده من مذهبی و در عین حال ناکارآمد بودند. من از اصول اخلاقی که به من آموخته بودند چشم پوشیدم و سعی کردم با سکس زیاد درد تنهایی ام را تسکین دهم. من مکرراً با تصمیمی بین یک زندگی مذهبی مناسب و رابطه جنسی خارج از ازدواج مواجه می شدم و کارهای مخرب جنسی را انتخاب می کردم. من صدمات روحی و دردهای زیادی را تجربه کردم و سپس بدبینی به سراغم آمد.
من در تمام مدت ازدواجمان به شوهرم وفادار بودم، اما بسیاری از نقایص شخصیتی من زیاد بود. با اینکه از نظر جسمی فقط با او بودم، اعتیاد زندگی ام را مسموم کرده بود. فکر میکردم رابطه جنسی پایه و اساس یک رابطه است، و وقتی او همچنان از من امتناع میکرد، احساس دوست نداشتنی بودن میکردم. وقتی فهمیدم شوهرم دیدن پورن و فیلم های سکسی و خودارضایی را به بودن با من ترجیح می دهد، موضوع را کاملاً شخصی تلقی کردم. من تمام اعتمادم را به او از دست دادم، اما باز هم تلاش زیادی کردم تا ازدواجم را با درمان، برنامه های مذهبی و حتی یک متخصص “سکس شناس” که به ما توصیه می کرد با هم پورن تماشا کنیم، نجات دهم.
من درگیر برنامه ای برای کودکان الکلی شدم و شروع به کار کردن قدم ها با آنها کردم. می خواستم قفسه های به هم ریخته زندگی ام را تمیز کنم. من در مورد مشکلاتی که از دوران کودکی ام با خودم حمل کرده بودم، آرامش یافتم. به طور مشخص تر، از نداشتن امنیت، حمایت و عشق در زندگی ام رهایی پیدا کردم.
در حین نوشتن در مورد دوران نوجوانی خودم به عنوان بخشی از آن قدم ها، مدام مشکلاتی را پیدا کردم که ناشی از رفتار و نگرش جنسی من بود. راهنمای من در آن برنامه در مورد انجمن معتادان جنسی گمنام (SA) به من گفت. در آن زمان، من از شوهرم جدا شده بودم، و قاطعانه تصمیم گرفته بودم که هیچ رابطه ای خارج از ازدواج نداشته باشم، اما چگونه می توانستم میل جنسی ام را مدیریت کنم، چگونه می توانم وسواس را آرام کنم؟ هرگز نفهمیده بودم شهوت چقدر می تواند فریبنده باشد. فکر می کردم نیازهای شهوت نیازهای من است.
در SA، من آموختم که تصمیم به تغذیه نکردن شهوت مرا نمی کشد، و این که رابطه جنسی در واقع اختیاری بود. چه خبر شگفت انگیزی بود! بلافاصله راهنما انتخاب کردم و شروع به کار کردن قدم ها کردم. من خاطرات شدیدی از بسیاری از روابط آسیب زا در طول زندگی ام داشتم، اما کار کردن قدم ها به من کمک کرد تا بسیاری از این آسیبها را رها کنم. بسیاری از دردها نیز شروع به آرام شدن کردند و به جای آن درک بهتر از خود و اعتماد به خدا به وجود آمد. انجمن مردم را به من نزدیک کرد. من قبلا این را نداشتم. من همچنین فرصت هایی برای خدمت به طرق مختلف پیدا کردم. این واقعاً برای من شادی به ارمغان آورده است. برخی از این فرصتهای خدماتی شامل حمایت از تازه واردان و شرکت در همایش ها و کنوانسیون های SA است که در آن احساسات مختلفی را تجربه می کنم و اطلاعات مفید زیادی دریافت میکنم.
تجربه ای در سال گذشته واقعاً ذهن من را متحیر کرد. در پانزدهمین سال هوشیاری ام (که 3 سال و نیم بعد از ازدواجم بود)، ناگهان متوجه شدم که به کسی علاقه زیادی دارم. علیرغم اینکه این علاقه دوطرفه بود، اما من الان مجرد بودم، و او مجرد نبود.
به خاطر اینکه این اتفاق به سرعت از مرزهای هنجارهای من عبور کرده بود و همینطور به خاطر روشن بینی که قبلاً با کار کردن قدم های SA دریافت کرده بودم، تصمیم گرفتم تاریخ هوشیاری خودم را صفر کنم تا شهوت دوباره مرا کاملاً غرق نکند. من همچنین یک دور دیگر از کار کردن قدم ها را با یک راهنمای جدید شروع کردم. من 90 روز در 90 جلسه شرکت کردم، پیشنهاد رایجی که برای زمانی که هوشیاری متزلزل می شود شنیده بودم. دعا کردم و شهوت را تسلیم کردم. برای کمک گرفتن برای تسلیم کردن تمام وسوسه های شهوت دعا کردم.
من هرگز نفهمیدم شهوت چقدر می تواند فریبکار باشد. فکر می کردم نیازهای شهوت نیازهای من است.
من هر روز یک صفحه سپاسگزاری می نوشتم. به صداهای ضبط شدۀ افرادی که از کتاب سفید میخواندند گوش می دادم و نشریات SA و AA را می خواندم. من با سایر افراد معتاد جنسی ارتباط برقرار کردم و از فرصت های خدماتی زیادی هم در جلسات حضوری و هم در جلسات آنلاین استفاده کردم. حتی تصمیم گرفتم برای حمله به شهوت از جهات مختلف، شیرینی ها و غذاهای نشاسته ای را کنار بگذارم.
بعد از گذشت یک سال از این هوشیاری تازه به دست آمده، خودم را یک فرد متفاوت احساس کردم. برای من یک سفر طولانی و دشوار بود تا به چیز ساده ای مانند هوشیاری شادی آور و لذت بخش دست یابم، اما در نهایت می توانم خواست خدا را در مورد خودم بدون هیچ پشیمانی و افسوسی و در عوض با فروتنی بپذیرم. قلب من دارد بهتر و بهتر می شود.