مشارکت کردن رنج های خود و راه حل SA از طریق ابزار راهنما شدن برای سایر معتادان جنسی، بالاترین لذت را به او می دهد.
سه سال پیش من درد می کشیدم. این درد بردگی شهوت بود که برایم مشکلات عمیقی ایجاد می کرد و تمام زندگی ام را تهدید می کرد. درد، مرا وارد انجمن SA کرد. به لطف انجمن SA، و راهنمایم و از طریق کار کردن برنامه SA، مشکلات عمیق من به تدریج به آرامش و برکت در یک زندگی پاک و هوشیار تبدیل شد. سلامت عقل به من برگشت و من یک ارتباط واقعی با خداوند پیدا کردم. فکر نمیکنم هیچ وقت آنقدر فعالانه به دنبال خدا گشته باشم، مگر زمانی که بخاطر درد و شکستی که شهوت برایم ایجاد کرده بود. این باعث شگفتی من شد. چیزی که به نظرم بدترین بدبختی من بود بزرگترین نعمت من شد. آیا این یک معجزه نیست؟
من میخواستم تجربهام را با مردم در SA به اشتراک بگذارم و بنابراین، شروع به کمک به دیگران کردم تا بزرگترین مشکل زندگیشان را به بزرگترین نعمت خود تبدیل کنند. مقدسترین هدیه برای من این بوده است که با حقیقت، خلوص و پیوند پیدا کنم و با دست کشیدن از شهوت و با کار کردن قدم ها به شادی برسم. این به من این قدرت را داده است که در همان سفر به دیگران هم کمک کنم.
اگر به طور خلاصه سختی این راه را در نظر بگیرم، متوجه می شوم که اکثر مردم این آمادگی را ندارند که به طور جدی ضربات وسوسه شهوت را تسلیم کنند. تازه واردی که از درد و جنون شهوت عذاب میکشد، هیچ تجربهای از هوشیاری ندارد که بتواند با آن ارتباط برقرار کند. همه چیز مه آلود و دور از دسترس است؛ در حالی که شهوت برایش یک عادت مادام العمر و بسیار عمیق است، فاصله او تا شهوت به اندازه یک خیالپردازی بیشتر نیست، مقاومت کردن ناآشنا و دردناک است.
وظیفه من به عنوان راهنما این است که به او کمک کنم تا یک زندگی هوشیارانه را بخواهد. با به اشتراک گذاشتن تجربهام، میتوانم جوانۀ شکننده تمایل او به هوشیاری را تغذیه کنم؛ میل به یک زندگی شاد، لذتبخش و آزاد. سعی می کنم با مثال زدن خودم برای او الهام بخش باشم. من در پشت سر گذاشتن همه چیز با او همراه می شوم، حالات بهبودی که تجربه کردهام؛ فازهایی که در حالت پاکی شناختم؛ چالشهای بهبودی و امید به زندگی معناداری که در هر روز فقط برای همان روز، از طریق بهبودی به دست آوردهام. دیگر بقیه چیزها به نیروی برتر بستگی دارد.
گاهی اوقات نَفسِ من میخواهد که رهجوی من، طبق فکر و روش من در مورد اینکه چگونه باید باشد، بهبود پیدا کند. گاهی اوقات، من وسوسه می شوم که به جای خدا، من در بهبودی رهجویم رهبر باشم. حقیقت این است که خداوند کنترل همه چیز را در دست دارد. من فقط ابزاری برای انجام اراده او هستم.
این بدان معنی است که من باید دائماً خدا را در همه جنبه های کارم با رهجوهایم دعوت کنم. به این ترتیب به او اجازه میدهم تا از طریق من به طور مؤثرتری کار کند – برای یافتن کلمات مناسب، پیشنهادهای درست و مناسبترین توصیهها برای ارائه در هر مورد خاص. خدا به من می آموزد که با هر رهجو انعطاف پذیر باشم و به من نشان دهد که هر کدام از رهجوهایم چگونه متفاوت هستند و هر کدامشان به رویکرد فردی خودش نیاز دارند.
بنابراین من به حرف خدا گوش می دهم و پیشنهادات رهبری او را در رابطه راهنما و رهجو انتخاب می کنم. این باعث می شود که کارمان خیلی بهتر و جالب تر شود.
با به اشتراک گذاشتن تجربهام، میتوانم جوانۀ شکننده تمایل او به هوشیاری را تغذیه کنم؛ میل به یک زندگی شاد، لذتبخش و آزاد. سعی می کنم با مثال زدن خودم برای او الهام بخش باشم.
در تجربه من، یکی از موهبتهای غیرقابل انکار که در راهنما شدن وجود دارد، لذت عمیق از دیدن تغییر در زندگی و موفقیت رهجویانم از طریق کمکی است که به آنها در اجرای برنامهشان میدهم. من هم داستان بهبودی خودم را دارم، داستان راهنما شدن. با کمک خدا، من واقعاً می توانم برای کسی که از وحشت اعتیاد به شهوت رنج می برد، تفاوت ایجاد کنم. وقتی این کار را انجام میدهم، احساس میکنم مطابق خواست خدا عمل میکنم. و زندگی در هماهنگی با اراده خداوند، بالاترین لذت را برای من به ارمغان می آورد!