موضوع: تمرینات معنوی منظم – انجام روزانه تمرینات معنوی – تقویت ارتباط با نیروی برتر از طریق دعا – تعادل در زندگی با استفاده از اصول برنامه – بهبود مداوم و پیگیری مستمر.
من به نقطه عطفی در بهبودی خودم نزدیک می شوم. این یک «تاریخ تولد» سالگرد پاکی نیست، آنقدر که تاریخ هوشیاری من و تقویم میلادی عجیب است. من در آستانه رسیدن به 7 سال و 7 ماه و 7 روز هوشیاری هستم، اگر تصمیم بگیرم تا چند روز آینده دوباره به خواست خدا عمل کنم. به اندازه کافی عجیب، و دوباره به دلیل عجیب بودن تقویم، 2777 روز هوشیاری مداوم نیز خواهد بود. بنابراین شروع کردم به فکر کردن به اینکه زندگی من در 7 روز، 7 ماه و 7 سال در هوشیاری چگونه بود.
من تا بعد از حدود یک ماه در برنامه زیاد وقایع روزانه ام را نمی نوشتم اما آن هفته اول را هرگز فراموش نمی کنم. شکسته بودم، روحم مرده بود و نمیخواستم مثل خودم زندگی کنم. وارد جلسات معتادان جنسی گمنام شدم و بلافاصله فهمیدم که در خانه واقعی خودم هستم. این همان تاریخی است که من به عنوان تاریخ هوشیاری خود انتخاب کردم. من در اواخر همان هفته در جلسه دیگری شرکت کردم، اما همسرم روز بعد از اولین جلسه من به خانه برگشت و من نمی خواستم به او بگویم که به عضویت SA در آمده ام. پس منتظر ماندم. یک هفته بعد از اولین جلسه ام داشتم دیوانه می شدم و به او گفتم که باید به یک جلسه ظهر بروم. او پرسید: “چه جلسه ای؟” و من گفتم: “معتادان جنسی گمنام.” او گفت: “متشکرم. آیا من هم باید کاری بکنم؟» و ما یک سفر فوق العاده را آغاز کردیم.
هفت ماه پس از اولین جلسه ام، داشتم آماده می شدم که قدم یک را کار کنم. من دچار تحول شده بودم و فهمیدم که مشکل من خودم هستم، یک بیماری دارم، و اگر تنبل بازی در نمی آوردم میخواستم به آنجا برگردم. من قبلاً چندین تماس نزدیک داشتم و آنچه را که پشت سر گذاشته بودم را دوباره نمی خواستم. در واقع، مردی که من واقعاً به او از نظر جنسی علاقه داشتم به من پیامک داده بود و من او را به وب سایت SA محلی خود هدایت کرده بودم و سپس شماره تلفن او را قطع کرده بودم. من نیاز به رهایی از این خود وسوسه گری ها داشتم.
هفت سال پس از اولین ملاقاتم، من تغییر شکل داده بودم، یک روز کرم ابریشم بودم، و هفت سال بعد پروانه. من برنامه بهبودی را زندگی می کنم. این زندگی امروز من است همسرم هم دچار تحول شده است. من دیگر خدای او نیستم و او برای زندگی به من وابسته نیست. ازدواج ما دستخوش دگرگونی شده است. ما به هم در عشق و تعامل هستیم، نه هم-وابسته و نه از هم جدا. ما عشقی را داریم که هرکدام سالها از طریق اعتیاد من به دنبالش بودیم.
من نمی توانم به اندازه کافی از خدا، برنامه و انجمن روحانی که من را در این سفر راهنمایی کرده است، تشکر کنم. اگر به اندازه کافی عمر کنم، ممکن است از ثمرات یک 7-7-7 دیگر هم لذت ببرم.