من در اواخر سال 1386 به SA آمدم. در آن زمان SA در لهستان بسیار کوچک بود. تنها چهار جلسه (سه جلسه در ورشو و یک جلسه در کراکوف) و با حدود پانزده شرکت کننده برگزار می شد. ما فقط چند گزیده از کتاب سفید و قدم در عمل داشتیم (در کل 70 صفحه). ما در آن زمان از نشریات AA هم استفاده نمی کردیم.
اولین راهنما در انجمن معتادان جنسی گمنام لهستان، بهبودی خود را در معتادان گمنام آغاز کرده بود، بنابراین تقریباً همه (از جمله من) با استفاده از راهنمای قدم های NA راهنمایی شدند. ما چند عضو هوشیار داشتیم که راه را به ما نشان دادند.
به یاد دارم که در آن سالهای اولیه، ما در مورد ترجمه کلمه «شهوت» با هم بحث میکردیم. برخی از دوستان می خواستند “شهوت” را به عنوان اصطلاح کاملاً جنسی “اعتیاد به سکس” ترجمه کنند و برخی می خواستند “شهوت” را به عنوان نیرویی ترجمه کنند، نه تنها جنسی، بلکه آنچه که در پس اعتیاد جنسی قرار دارد. معنای دوم غالب بود، اما یادم می آید که می ترسیدم SA به دو انجمن تقسیم شود و هر کسی برای خودش وارد عمل شود. این اتفاق نیفتاد، و این به من اطمینان می دهد که نیروی برتر ما از SA مراقبت می کند.
فکر می کنم بهترین کلمه برای توصیف بهبودی من «نگرش» است. آخرین باری که لغزش کردم را یادم می آید. 15 دی 1386 بود. پس از قرار ملاقات با یکی از شرکای جنسی ام به خانه آمدم و شروع به خودارضایی با خیالپردازی و افکار او کردم. ناگهان، پس از 16 سال اعتیاد فعال، فکر دیگری به ذهنم خطور کرد: “تو میدانی که رابطه با این دختر برایت کافی نیست. یکی دیگر خواهد بود و دیگری و دیگری. این یک داستان بی پایان است. تو میتوانی یک میلیون زن داشته باشی و باز هم آنها کافی نخواهند بود. مشکل تو هستی، نه آنها. کارت تمومه! و اگر متوقفش نکنی، دیر یا زود دیوانه می شوی، یا یه کار وحشتناکی می کنی یا میمیری. هوبرت، تو باید شهوت رانی را متوقف کنی.»
پس از آن متوقف شدم، و این ایده که من کارم تمام شده است، و اینکه دیگر نمی توانم شهوت رانی کنم، از 15 دی 86 با من بوده است. بهبودی من کامل نیست، اما می دانم که شهوت برای من کار نمی کند و هرگز نخواهد کرد. یا از شهوت دست می کشم یا می میرم. راه سومی وجود ندارد. این به من کمک می کند هوشیار بمانم.