موضوع: تجربه تردیدها و سوالات در مورد محبت و قدرت خدا در نجات از اعتیاد جنسی، تاثیر شنیدن داستانهای دیگران در مورد بهبودی، تغییر نگرش نسبت به خدا از یک موجود تنبیهگر به یک قدرت محبتآمیز و بخشنده، آمادگی برای سپردن زندگی به اراده خدا.
من در سال 1378 زمانی که دخترم به طور تصادفی با چت آنلاینی که من در رایانه خود گذاشته بودم، برخورد کرد، نقطۀ شکست و آخر خط من بود. برای برخی، خودکشی آخر خط نهایی است. برای من از دست دادن احترام فرزندانم برایم از آن هم خیلی بدتر بود. آن ماجرا با پیوستن من به انجمن معتادان جنسی گمنام به پایان رسید و در نهایت، خسارتی که به فرزندانم در آن فضای آنلاین زده بودم جبران می کنم.
ازدواج اولم را از دست دادم. پس از سال ها تلاش برای آشتی، هزینه کاری را که انجام داده بودم پذیرفتم. یک سال پیش با یک زن فوق العاده ازدواج کردم.
درست قبل از شام سالگرد ازدواجمان، دخترخوانده جدیدم بدون اینکه متوجه شوم گوشی آیفونم را برداشت. او کنجکاو شد و شروع به جستوجو در مطالب کرد. او خیلی زود به دفترچه یادداشتی که در آن یادآورهای خصوصی را تایپ می کنم، برخورد کرد. او شروع به خواندن صمیمی ترین پیام های من کرد، پیام هایی که فقط برای خواندن خودم در نظر گرفته بودم.
کلماتی که او خواند این بود: «تسلیم شو. بی قدرت، غیر قابل مدیریت. باور داشته باش. تصمیم بگیر. ترازنامه. پذیرفته شده.» اینها یادداشت هایی بود که چند روز قبل هنگام فکر کردن به برنامه یادداشت کرده بودم. هیچ چیز دیگری برای یافتن وجود نداشت. دختر ناتنی من از کنجکاوری اش چیزهای خیلی کمی عایدش شد. فقط چند کلمه گیج کننده و هیچ چیز دیگر. اما من یک بررسی کاملاً واقعی انجام دادم.
چه تفاوت بزرگی بین این دو اتفاق بود. به خاطر نیرویی که یقیناً از من برتر است، همه چیز مرتب بود. شما باعث شدید که من برگردم.