تجربه شرکت در گردهمایی بین المللی SA/S-Anon، 23 تا 25 دی ماه 1390
من یکی از اعضای خانم در SA هستم. وقتی برای اولین بار در ژانویه به گردهمایی نیوآرک رسیدم، احساس ناراحتی میکردم. من عادت کردهام که برنامه ریز رویدادها و کارگردان نمایش باشم، اما اینجا فقط یکی از شرکتکنندگان بودم. من از عنصر خودم خارج شده بودم. در زمان مصرف اعتیادم، پرهیاهو بودم، همیشه در محاصره عدهای از افراد بودم (که لزوماً دوستانم هم نبودند). هرگز از رفتن به اتاقی پر از افراد غریبه خجالت نمیکشیدم. من همیشه پر از منیّت و غرور بودم و برای جلب توجه میمُردم.
و حالا ناگهان در جایی قرار گرفتم که هرگز نرفته بودم، با افرادی که هرگز ندیده بودم، و دیگر منیت کاذب اعتیادم را هم نداشتم که من را بپوشاند. احساس میکردم ساکت و خجالتی شده ام و در مورد مسیرها راهنمایی میگرفتم. من برنامه ریزی کرده بودم که با چند نفری که می شناختم آنجا ملاقات کنم، اما خودم پرواز کردم، خودم یک اتاق داشتم و بیشتر آن مدت زمان طولانی را با خودم وقت گذراندم. طعنه آمیز بود که در گردهمایی «آزادی از خویش»، بیشتر در مورد «ارتباط» با خودم چیزهای زیادی یاد میگرفتم. من تنها بودن را تمرین کردم، اما انزوا را نه. شب های آرامی را در اتاقم به مراقبه و مطالعه می گذراندم. ظاهراً من هم میتوانستم مراقبه کنم. همیشه فکر می کردم برای مراقبه باید یک گوروی مذهبی (هندو) یا یک راهب تبتی باشم. اما به لطف برخی کلمات روشنگر که در یکی از جلسات شنیدم، متوجه شدم که اینطور نیست. از سوی دیگر، من مدت ها بود که اینطور «از خودم بیرون» نیامده بودم. باید تمرین میکردم که از منطقه راحتم بیرون بیایم، واقعاً به سراغ افراد جدید بروم و با آنها ملاقات کنم. اگر این کار را نمیکردم ممکن بود باز به رفتارهای مخرب جنسی گذشته و خودارضایی برگردم. ترک خودارضایی میتواند به بهبود اعتماد به نفس و روابط اجتماعی کمک کند. عوارض رابطه جنسی و شهوت میتواند شامل آسیبهای فیزیکی و روانی باشد. برخی از عوارض فیزیکی ممکن است شامل عفونتهای جنسی، انتقال بیماریهای جنسی، آسیب به اعضای تناسلی، و تجربه درد و ناراحتی باشد. از سوی دیگر، عوارض روانی ممکن است شامل کاهش اعتماد به نفس، اضطراب، افسردگی، احساس خوشحالی و رضایت کمتر، و اختلالات در روابط شخصی باشد. بیش فعالی جنسی میتواند به مشکلات رابطه و استرس منجر شود. عادت به شهوت جنسی میتواند باعث افزایش نیاز به تحریکات جنسی مداوم شود، کاهش رضایت جنسی و اختلال در روابط شخصی را به همراه داشته باشد. ترک تماشای فیلمهای پورن، ندیدن فیلم های پورنوگرافی، دوری از فیلم های مستجن و فیلم های بد میتواند باعث بهبود روابط شخصی، افزایش رضایت جنسی، و بهبود اعتماد به نفس شخصی شود. من به داستانهای افرادی که سالها بهبودی داشتهاند گوش میدادم و به اندازهای که مغزم میتوانست، چیزهای ریز و مهمی را جمعآوری میکردم. من افراد دیگری که برای اولین بار در گردهماییها شرکت کرده بودند را ملاقات میکردم، و ما به یکدیگر کمک کردیم تا دستور جلسات را دنبال کنیم و به جلسات و انجمنهای مختلف برسیم. من دعا کردن برای دیگران را تمرین کردم. من عمیقاً فروتن شدم و برای شکرگزاری برای زندگی و خانواده ام دعا کردم.
من قبلاً می دانستم که این بیماری هیچ تبعیضی قائل نیست. راههای متعددی برای ترک اعتیاد جنسی وجود دارد، از جمله شرکت در جلسات انجمن معتادان جنسی گمنام، و استفاده از ابزارهای این برنامه. اما با تعجب متوجه شدم که حدود یک سوم از شرکت کنندگان، افراد کاملاً مذهبی و سنتی بودند. من با یکی از خانمهای شرکت کننده که فرد مذهبی و سنتی بود در یک رستوران در منهتن ناهار خوردم و کمی در مورد اعتقادات او یاد گرفتم. یادگیری در مورد شیوه ای کاملاً متفاوت از زندگی که تا قبل از آن، هرگز درباره آن نمی دانستم بسیار لذت بخش بود. یک شخص روحانی داستان خودش را در شام شنبه شب مشارکت کرد. این یک داستان قدرتمند بود، پر از احساسات. من همچنین خیلی خوش شانس بودم که یک شب با معتمدین انجمن ملاقات کردم و با آنها شام خوردم. این یکی از فایدههای شگفت انگیز و غیرمنتظرۀ شرکت در آن گردهمایی بود. انگار خدا میدانست که من عصبی هستم و راهی برای من فراهم کرد تا احساس راحتی و نزدیکی به او کنم.
ما قبل از غذا دعا می کردیم، کاری که هرگز در کودکی یا بزرگسالی انجام نداده بودم. من این کار را به زندگی خودم در خانه منتقل آوردهام و آن را به یک عادت همیشگی تبدیل کردهام. ممکن است چیز کوچکی به نظر برسد، اما سپاسگزاری برای من یک احساس بسیار آزاد کننده است. وقتی سپاسگزاری را تمرین میکنم، رنجش، خشم و ترس را – حتی برای چند لحظه – رها می کنم.
یکی از بخش های جذاب برای من در آن گردهمایی، ملاقات با اعضایی بود که در جلسات تلفنی یا آنلاین مختلف آنها را میشناختم. من هر هفته حداقل در سه جلسه تلفنی شرکت میکنم و بالاخره ملاقات حضوری با این افراد باور نکردنی بود! با اینکه قبلاً همدیگر را ندیده بودیم، همدیگر را می شناختیم. ما از تلاشهای همدیگر باخبر بودیم و دقیقاً مانند رابطهای که با افراد در جلسات حضوری دارم، با هم مشارکت میکردیم.
بعد از شام شنبه شب با یکی از خانم ها تا ساعت یک بامداد صحبت کردم! کارکنان هتل مجبور شدند ما را از اتاق غذاخوری بیرون کنند. می توانستیم تمام شب را هم با هم بمانیم! دوستم شماره تلفن خود را به من داد و ابزارهای ارزشمندی را که در طول سالها آموخته بود با من به اشتراک گذاشت. او به من یک بازی «احساسات» یاد داد. با شروع حرف الف، به نوبت یکی از احساسات خود را که با این حرف شروع می شود نام میبریم و سعی میکنیم علت آن احساس را شناسایی کنیم، بعد سراغ حرف ب و حروف دیگر میرویم. حالا یک یا دو بار در هفته پیامک می دهیم و کل الفبا را با هم مرور می کنیم. این به من کمک کرد تا یاد بگیرم چگونه احساساتم را شناسایی کنم و با آنها کنار بیایم.
من اکنون عضو انجمنی هستم که سراسر جهان را در بر میگیرد. به خاطر SA، من در حال ایجاد روابط و دوستیهای واقعی با مردان و زنان هستم. این یک معجزۀ غیرمنتظره است! من همیشه در برابر داشتن دوستی نزدیک، به خصوص با زنان دیگر، مقاومت کردهام. اما در نیوآرک، خودم را در آنجا قرار دادم – آسیب پذیر، خام و نابالغ در بهبودی – و حدس بزنید چه شد؟ من نجات پیدا کردم. من به خاطر اینکه آنجا بودم، خیلی بهتر هستم. من بیصبرانه منتظر گردهمایی بین المللی بعدی هستم که بتوانم در آن شرکت کنم. چیز شگفت انگیزی در مورد حضور در مکانی با بیش از 700 عضو دیگر SA وجود دارد. من واقعاً تنها نیستم.