ایمیل:    hi@saesfahan.ir      |      آدرس جلسات بانوان:    0799 683 0913      |      آدرس جلسات آقایان:    3313 511 0913

انجمن معتادان جنسی گمنام

داستان اعضاء

« پرستش خودم »

موضوع: واکنش‌های جسمی به شهوت و رفتار های اجباری – تفکر معیوب، ترس و پناه بردن به شهوت – خودپرستی بجای خواست و اداره خداوند – پذیرش راه‌حل معنوی.

من به عنوان یک معتاد جنسی مزمن و ناامید، هیچ دفاع انسانی در برابر شهوت ندارم. وقتی وسوسه می شوم، نمی توانم متوقف شوم. من به عنوان یک معتاد جنسی به مواد شیمیایی، انتقال‌دهنده‌های عصبی، هورمون‌هایی که توسط مغز و بدن من تولید می‌شوند، در هنگام وسوسه یا رفتار جنسی خودخواهانه، حساسیت فیزیکی دارم. واکنش روحی و جسمی من به آن مواد با واکنش افراد عادی متفاوت است.

وقتی وسوسه می شوم، می لرزم، قلبم تند می زند، شکمم درد می گیرد، فوراً سردرد می گیرم، احساس می کنم بدنم یخ زده است. اگر خسته یا خواب آلود باشم، شهوت فوراً مرا هوشیار و هیجان زده می کند. وقتی هوس می کنم زنده می شوم. واکنش افراد عادی به شهوت ممکن است متفاوت باشد، اما من علاقه ای به واکنش مرد عادی به شهوت ندارم، زیرا من عادی نیستم.

واکنش روحی و جسمی من به شهوت به هیچ وجه عادی نیست. وقتی هوس می کنم یا عمداً با شهوت ارتباط برقرار می کنم، یا هر رفتار جنسی خودخواهانه دیگری انجام می دهم، آنقدر هیجان زده می شوم که بیشتر و بیشتر می خواهم به طوری که با اجبار رفتار می کنم تا زمانی که به نقطه ای برسم که در نهایت متوقف می شوم و شروع به رنج و عذاب جسمی وحشتناک می کنم. و پیامدهای عاطفی ام شروع می شود.

وقتی هوس می کنم، احساس زنده بودن می کنم، این همان آلرژی است – یک واکنش غیرعادی – واکنش یک فرد عادی به شهوت ممکن است نوعی انزجار یا شرم باشد. یادم می‌آید وقتی بچه بودم این احساس را داشتم، وقتی پورن تماشا می‌کردم یا فحش می‌شنیدم احساس انزجار می‌کردم. شاید اون موقع عادی بودم اما الان، حتی الان، وقتی هوس می کنم، احساس زنده بودن می کنم، هر شکلی از شهوت، به خصوص شهوت عاشقانه. اما می دانم که باید خودداری کنم وگرنه تاوان هوس هایم را گران می پردازم.

این جنبه بدنی است. چرا هوس می کنم؟ نقش تفکر معیوب من در اینجا نهفته است. من حیوانی هستم که می‌خواهم خدا باشم، هر آنچه را که آرزو دارم، اینجا، اکنون، فوراً می‌خواهم. من این زندگی را با ترس، ترس از دست دادن آنچه دارم، یا نرسیدن به آنچه می خواهم، زندگی می کنم. با انگیزه ترس، تمایل بیشتری به کنترل دارم، حقیقت را تغییر می‌دهم، آن را دستکاری می‌کنم، به گونه‌ای که برای پوشاندن ترسم ناصادق می‌شوم و سعی می‌کنم همه چیز را بر اساس خودم پیش ببرم، همه اینها برای اجتناب از درد خیالی و کسب لذت. من معمولا به چیزی که می خواهم نمی رسم. من معمولاً چیزی را که می ترسیدم از دست بدهم از دست می دهم، انتظاراتم رد می شود، زندگی مطابق با من پیش نمی رود و سپس خشم، عذاب و درد شدیدی را تجربه می کنم. تمام این مزخرفات تسلیم نشده، اعلان های اضطراری را به مغز شکسته من می فرستد مبنی بر اینکه در خطر هستم و در آستانه مرگ هستم.

مغز من “راه حل” دارد. بالاخره برای نجات من از درد و زوال آفریده شد. با این حال، مغز من طوری برنامه ریزی شده است که تنها چیزی که می تواند من را تسکین دهد شهوت و رابطه جنسی به هر شکل یا شکلی است، بنابراین مغز من همچنان در مورد آن دارو وسواس دارد. هر چه درد بیشتر باشد وسواس بیشتر است. این چرخه ادامه می یابد تا زمانی که به نقطه ای برسم که در واقع بدون فکر کردن به عواقب آن عمل کنم. مغز و بدنم علیه من است. من حتی امیدی به نیروی برترم ندارم زیرا شهوت آنقدر این امید را مسدود می کند که معتقدم اصلاً به آن قدرت برتر متصل نیستم. شهوت روح من را فاسد می کند و در تمام عمرم مرا از آن قدرت برتر جدا می کند. من کاری را که برای آن آفریده شده بودم، که صرفاً انجام خواست خداست، انجام نمی دادم.

من خودم را می پرستم، برای خودم کار می کردم، دنبال خودم بودم. من برای خودم نوکر بودم. جای تعجب نیست که من تمام عمرم را رنج می‌کشیدم. اما راه حلی وجود دارد که برای من جواب داده است. وقتی می‌گویم «برای من مؤثر بود»، حتماً می‌دانید که تقریباً همه چیز را امتحان کرده‌ام – دارو، روان‌پزشکی، مذهب، ادبیات خودیاری، سفیدپوستان که هوس‌ها را به هم می‌زنند، زیاده‌روی در امور دانشگاهم، سفر به کشورهای دیگر، کتک زدن خودم. بالا، عادات جدید، ورزش و غیره. هیچ کدام از اینها مرا از اعتیاد رها نکرد.

من موفق شدم چند روز، هفته، ماه و سال پرهیز کنم، اما همیشه در نهایت لغزش کردم. من خودم را مجبور به پذیرش راه حل معنوی مندرج در کتاب بزرگ AA نکردم، مجبور شدم به آن بپردازم. و پسر، خوشحالم که بالاخره مجبور شدم آن را بپذیرم. اکنون می فهمم که مصیبت هایی که از سر گذرانده ام هدیه ای از جانب خداوند بوده است تا منیتم را از بین ببرد و مرا به زندگی بازگرداند. و برای این، من هرگز به اندازه کافی سپاسگزار نخواهم بود. خدا داره کار میکنه. خدایا شکرت.

مصر
عبدالرحمن م.

مصر، قاهره

جلسات

دیگر داستان های اعضاء