موضوع: سفر بهبودی از اعتیاد، داستان زندگی با اعتیاد به شهوت و ورود به SA و چگونگی پیشرفت و بهبودی، تسلیم به برنامه، اهمیت مشارکت و خدمت، تجربه آرامش و اعتماد به نفس و عزت نفس، سپاسگزاری به معنای درک هر لحظه به عنوان یک “لحظه هدیه شده” و فرصتی برای بازگشت و کمک به دیگران.
اسم من کِیت است. من یک معتاد جنسی سپاسگزار هستم. تاریخ هوشیاری SA من 25 تیر 1391 است. از شما برای این فرصت تشکر می کنم تا قدردانی خود را به خاطر SA با خانواده SA خودم در سراسر جهان به اشتراک بگذارید.
من جلسات 12 قدمی را در برنامه دیگری شروع کردم، اما با افزایش وسواس و اعتیاد به شهوت، فعالیت های مخرب جنسی من پیشرفت کرد. 14 سال بعد، هنوز بدبخت، هنوز در طلسم استبداد شهوت، به SA رفتم. اما من اکراه داشتم. من هنوز موهبت ناامیدی و رسیدن به ته خط را نداشتم. من بی سر و صدا در یک زندگی با اعتیاد سر می کردم و برای خودم هم متاسف بودم. و حالا ببین من با همراهی شماها، به کجا رسیدم!
می دانید، در ابتدا، من قبل یا بعد از جلسه با کسی دست نمی دادم و اعضا هم این را می دانستند! شاید فکر میکردم یه چیزی ازشون بگیرم! و در واقع هم گرفتم. خدایا شکرت.
با گذشت زمان، من فقط جسمم را همان طور که شنیده بودم به جلسه آوردم و سپس ذهن به دنبال آن آمد. من به این باور رسیدم که می توان فارغ و آزاد از وسواس شهوت زندگی کرد. من کاملاً خودم را به این برنامۀ ساده تسلیم کردم و اجازه دادم روند این کنار گذاشتن مسیر خود را طی کند، تسلیم شهوت، وسوسه ها، افکار، خاطرات و غیره. و معجزه دیگری رخ داد: قدم اول مرا برد، می دانستم اتفاقی افتاده است.
همانطور که از نظر جنسی هوشیار بودم، بهبودی شروع شد. من با تلاش برای تمرین قدم ها و اصول، هر روز در زندگی ام فقط برای امروز شروع به تغییر کردم. تشویق به خدمت شدم. همانطور که هوشیاری من ادامه یافت، چیز جدید و شگفت انگیزی کشف کردم: آرامش. داشتم آدم جدیدی میشدم، سرم را بالا میگرفتم، دنیا را در چشمان خودم نگاه میکردم و سربلند و آزاد میایستادم.
امروز با کار کردن روی خودم، کار کردن قدمها و کمک به دیگران، به این قدرت جاری دسترسی پیدا میکنم. من کشف کردم که بهبودی مانند دریاچه ای است که به یک جریان ورودی و خروجی نیاز دارد. جریان ورودی شرکت در جلسات، تماس های تلفنی، نشریات و کارکرد قدم ها است. جریان خروجی تلاش برای کمک کردن، نزدیک شدن به دیگران و در مشارکت من در خدمت کردن است. با خروجی بیش از حد دریاچه خشک می شود، و اگر بسیار کم باشد، دریاچه راکد و بی جان می شود. با عدم ورود کافی هم، دریاچه کم عمق می شود.
امروز من برای این انجمن روحانی سپاسگزارم. جلسات، گپهای فراوان با فنجانهای چای، استقبال در خانههای اعضا، کنفرانسها، تماسهای تلفنی… بدون شک دور هم جمع شدن های بعد از کنفرانس، شادترین و وصل ترین دوران زندگی من هستند.
فقط برای امروز، من از بیماری خود راحت هستم. سپاسگزاری از نظر من به این معنی است که هر لحظه یک “لحظه هدیه شده” است، فرصتی برای پس دادن.