موضوع: وظایف و مسئولیتهای راهنما، اهمیت نقش راهنما و راهنمایی فرد تازهوارد، برقراری ارتباط مداوم بین راهما و رهجو، تسلیم به برنامه و نیروی برتر، توصیه به اینکه راهنما باید به طور کامل تسلیم برنامه 12 قدم و نیروی برتر شود تا بهبودی خود را حفظ کند.
نمیدانم چرا نمیتوانی هوشیار بمانی، اما فکر نمیکنم این ناتوانی را در صداقت هم داشته باشی. این عذابی که می کشی مانند عذاب کشیدن از غم و اندوه روح است – که برای افراد بسیار کمی اتفاق می افتد.
در مورد خودم، من به دو دلیل نمی توانستم هوشیار بمانم. اول، قدم اول را به طور کامل انجام نداده بودم. حوزه قابل توجهی از عدم امکان اداره کردن و بی قدرتی در زندگی من وجود داشت که نسبت به آن نابینا بودم. توجه داشته باش که این ارتباطی با رابطه جنسی یا اعتیاد جنسی نداشت. وقتی چشمانم به آن باز شد، توانستم اولویت هایم را تغییر دهم و هوشیار بمانم.
دوم، من همیشه هوشیاری–بهبودی را اولویت اول خودم نمیدانستم. من بیش از حد درگیر تلاش برای عملکرد در دنیای بیرونی شدم. گفتنش سخت است، اما برای من، اگر بخواهم هوشیار بمانم، باید SA را مقدم بر کار، خانواده و حتی کلیسایم قرار دهم. این یک موقعیت غیرعادی نیست – من افرادی را می شناسم که از یک انجمن 12 قدمی رنجیده اند زیرا در کودکی توسط پدر یا مادر به خاطر آن انجمن 12 قدمی نادیده گرفته شده اند. اما ما کاری را که باید انجام دهیم تا هوشیار بمانیم انجام می دهیم. من شخصاً فکر میکنم اگر والدینشان یک مصرف کنندۀ فعال باقی میماندند، وضعیت آن بچههای نادیده گرفته شده خیلی بدتر میشد، اما آنها این را نمیدانند زیرا اعتیاد فعال را تجربه نکرده بودند.
این دلیلی است که برخی از ما قبل از اینکه هوشیار شویم، باید به تهِ خط برسیم. ما باید حاضر باشیم هر کاری که لازم است انجام دهیم. این یک نگرش بسیار خودخواهانه است، اما به عنوان افراد معتاد جنسی، اگر قدم اول محکمی داشته باشیم، مطمئناً می دانیم که اگر دست از مصرف برنداریم، در نهایت همه چیز را از دست خواهیم داد. اعتیاد جنسی یک مسیر پیشرونده به سوی جهنم است – هر چه بیشتر به آن غذا بدهیم بدتر و بدتر می شود. آهسته و دردناک ما را می کشد. هر چیزی را که دوست داریم از بین می برد و زندگی ما را پر می کند تا زمانی که هیچ چیز دیگری جز وسوسه وجود نداشته باشد.
اگر به ایمیلهایی که در گذشته برایتان ارسال کردهام نگاهی بیاندازید، چیزهای اساسی را پیشنهاد کردهام: یک برنامه تحت مراقبت برای 30، 60 یا 90 روز انجام دهید. اجاره یک آپارتمان در شهر و شرکت در سه جلسه در روز به مدت یک یا دو ماه. رفتن به کنوانسیون های بین المللی SA؛ ساعاتی را به یک شهر بزرگ سفر کنید تا در جلسات آنجا شرکت کنید. برای درمانگران محلی، روحانیون و افسران اصلاحیه نامه بفرستید. رفتن به شهری با جلسات بیشتر را در نظر بگیرید. هدف غوطه ور شدن در دوران نقاهت است، مخصوصاً در چند ماه اول، و وقت گذاشتن در کنار افرادی که هوشیاری قابل توجهی دارند. اما همیشه این است: «من پول، زمان یا تمایل ندارم. من مسئولیت هایی دارم.» برای من، آن مسئولیت های دیگر باید رتبه دوم یا سوم را در سیستم اولویت من می گرفت. و به طرز عجیبی، همه چیز خوب پیش می رود. وقتی اولویت هایم را در راستای اولویت های خدا قرار دهم این اتفاق می افتد.
بچه های شما بزرگ می شوند و خانه را ترک می کنند. اگر پول مشکل است، شاید بتوانید خانه فعلی خود را بفروشید و خانه کوچکتری بخرید. آیا همسر شما شغلی دارد؟ اگر نه، شاید او می تواند یک شغل پیدا کند. آیا فعالیت های کلیسایی شما با فعالیت های بهبودی شما تداخل دارد؟ شاید مجبور شوید مشارکت خود را با کلیسا کاهش دهید. آیا همسرتان شکایت دارد که شما زمان زیادی را برای بهبودی صرف می کنید و برای او کافی نیستید؟ به او بگویید که این کاری است که باید انجام دهید تا هوشیار بمانید و ترجیح می دهید او را نادیده بگیرید تا اینکه او را به خاطر اعتیاد خود از دست بدهید. مطمئنم راههای زیادی وجود دارد که میتوانید کارهایی را که لازم است انجام دهید، به شرطی که اولویتهای خود را بر اساس آن تعیین کنید. از این گذشته، آیا ما همیشه به بهای هر چیز دیگری برای اعتیاد خود وقت نمی گذاشتیم؟ به خاطر نمیآورم که چقدر برای مصرف شهوت هزینه کردهام، اما تجربه برنامه به من میگوید که ما حاضر بودیم هر هزینهای را برای تغذیه اعتیادمان بپردازیم.
این صحبت سختی است و این دلیلی است که ما باید به نقطه ای برسیم که هیچ راه دیگری جز توقف نداشته باشیم تا بتوانیم هوشیار بمانیم.
من به عنوان راهنمای تو فقط پیشنهاد می کنم. این تو هستی که انتخاب های واقعی را انجام می دهی و روی آنها عمل می کنی. همچنین، من تا حدودی یک راهنمای «بد» هستم، چون انتظار دارم رهجوهایم خودانگیزش باشند. وقتی برای مدتی تماس نگرفتهاند، آنها را پیگیری نمیکنم. من مدام برای انجام کارها به آنها ضربه نمی زنم. من فقط پیشنهاد می کنم و اجازه می دهم هر کاری که می خواهند انجام دهند. من به دلیل این نگرش، رهجوهای زیادی را از دست می دهم، اما همین روش مرا هوشیار نگه می دارد.