یادم نیست چه زمانی پورنوگرافی اینترنتی را کشف کردم، اما اکنون می دانم که از همان لحظه دچار مشکلی بودم، اولین بار یک تصویر از رابطه جنسی را روی صفحه نمایشم دیدم. در ابتدا زیاد به آن فکر نکردم. من از اوایل نوجوانی به عکسهای زنان برهنه نگاه میکردم—مجلههای دختران نوجوان.
در آن روزها مجلات بر اساس استانداردهای امروزی چیز مستهجنی نداشتند. تنها چیز هایی که به پورنوگرافی مربوط میشد و به آنها برخوردم چند رمان بود که از آنها هم عبور کردم. البته هیجان در تصاویر ذهنی که با مطابقت با توضیحات صفحات در ذهنم می ساختم ایجاد می شد. مجلات فقط کمی خوراک بیشتر برای تخیلاتم به من می دادند. البته، من با مطالب هر دوی آنها – چه مجلات و چه کتاب – خودارضایی می کردم و همیشه فکر می کردم که دوستانم هم همین کار را می کنند. ما در موردش صحبت نمی کردیم، چون “فقط می دانستیم” چیزی شرم آور در آن وجود دارد.
به نوعی، پس از بلوغ جسمی و فعالیت جنسی، هرگز از آن عادت پسرانه پیروی نکردم. من دهه بیستم زندگی ام را با زنان هم سن و سال خودم که معمولاً به اندازه کافی مایل به ادامه دادن رابطه به نظر میرسیدند، با بازی کردن فانتزیهایی که از صفحات چاپ شده در مجلات برداشته بودم، گذراندم. اگر آنها مایل نبودند، این هم اشکالی نداشت. کافی بود من فقط سراغ شخص دیگری بروم اما من همچنین به استفاده از کتابها و مجلات برای هیجان بیشتر ادامه دادم، و در آن دورههایی که رابطه ان را با یک دوست دختر بهم زده بودم (یا اون با من قطع رابطه کرده بود)، و هنوز شخص دیگری را پیدا نکرده بودم، به همان مجلات و کتابها فکر میکردم.
من زیاد مشروب می خوردم و مواد مخدر غیرقانونی مصرف می کردم. الکل به من کمک می کرد آرام شوم و مشروب فروشی ها هم محل شکار من برای زنانی بود که در دسترس بودند. اگر تنها به خانه می رفتم، فقط می توانستم مشروب بخورم و خودم را در سرزمین رویاها نشئه کنم.
در نهایت از این سبک زندگی خسته شدم و با زنی ازدواج کردم که حاضر بود مشروب خواری من را تحمل کند. بعداً او به من گفت “کمی وحشی” بودم. به دوستانم گفتم تنها دلیل ازدواج ما بچه دار شدن است. اما به نوعی، ما هرگز این کار را هم نکردیم. همسرم با آن ظاهر و کمالاتی که من در زنان چاپی مجلات می دیدم یا تصور می کردم و برای خودارضایی از آنها استفاده می کردم، مطابقت نداشت. من مدام بهانه ای برای بچه دار نشدن و حتی در نهایت برای نداشتن رابطه جنسی پیدا می کردم. من زنان فانتزی خودم را به زنان واقعی در رختخوابم ترجیح دادم و آن ازدواج پایان یافت.
در آن زمان مصرف اجباری الکل و مواد مخدر عوارض اجتناب ناپذیر خود را در زندگی من نشان داده بود. “زیر شلاق” نوشیدن و مواد مخدر را کنار گذاشته بودم و به الکلی های گمنام پیوستم. به لطف خدا، سیگار را نیز ترک کردم. با کمک اصولی که در AA آموخته بودم، توانستم این کار را انجام دهم. من با زنی آشنا شدم که همسر دوم من شد و ما از یک ازدواج با خوشبختی به تمام معنا رضایت داشتیم. من حتی خودارضایی را متوقف کردم – بخش زیادیش بخاطر این بود که من و همسر جدیدم از یک زندگی سرشار از رابطه جنسی فعال لذت می بردیم.
سپس یک کامپیوتر خریدیم و من اجباری را در خودم کشف کردم که بسیار عمیق تر از سایر اعتیادهایم بود. ما چند سالی بود که ازدواج کرده بودیم که وارد قرن بیست و یکم شدیم و شروع به کاوش در اینترنت از طریق یک اتصال تلفنی به اینترنت کردیم و از آنچه در آنجا در دسترس بود شگفت زده شدیم. آن موقع بود که پورنوگرافی اینترنتی را پیدا کردم. من شروع به صرف زمان بیشتر و بیشتر به تنهایی با کامپیوتر کردم، و به جستجوی عکس های واضح تر و زمانی که خط اینترنت تلفنی جای خود را به وای فای داد، کلیپ های ویدیویی بیشتر می پرداختم.
در ابتدا، من برای آن هزینه نمی کردم. بیشتر از آنچه که من می خواستم به صورت رایگان موجود بود، حتی تا دیروقت بیدار می ماندم و روی صفحات و لینک ها کلیک می کردم. اما به مرور زمان سایتهای پورنو پیدا کردم که فانتزیهای خاص و زشتی را که من در دوران کودکی دربارهاش خوانده بودم، ارائه میکردند. من هر از گاهی برای اشتراک در آن سایت ها پول می دادم. پول زیادی نبود و من ضرری نمی دیدم. میتوانستم به تخیلم استراحت بدهم و بگذارم کامپیوتر آنچه را که میخواهم ببینم به من نشان دهد.
با این حال همسرم متوجه ضرر آن شد. احتمالاً اجتناب ناپذیر بود که او بفهمد من چه کار می کنم. اما مشکل او پول نبود. او از بی احترامی من نسبت به او و جنسیتش ویران شد. من هرگز به زنان (و مردان) در فیلم ها و تصاویری که از آنها لذت می بردم، به عنوان افراد واقعی فکر نمی کردم. آنها فقط بازیگران یا مدل هایی بودند که برای کاری که انجام می دادند دستمزد دریافت می کردند و گاهی به نظر می رسید از آن لذت می برند. معمولاً این چیزی نبود که بخواهم خودم انجام دهم، اما از تماشای انجام آن توسط دیگران به هیجان می آمدم. اما همسرم آن را به طور واقعی می دید – استثمار بی رحمانه و غیرانسانی. ناراحتی اش به حدی بود که از هم جدا شدیم. ما به مشاوره ازدواج رفتیم و به پیشنهاد یکی از دوستان، SA را پیدا کردم.
بهبودی از اعتیادم به پورنوگرافی آسان نبوده است – برای من بسیار سخت تر از ترک مشروبات الکلی، مواد مخدر یا سیگار بود. وقتی همه چیز بر وفق مراد من نیست، وقتی در محل کار یا خانه ناامید می شوم، یا وقتی «گرسنه، عصبانی، تنها یا خسته» هستم، میل عمیقی برای یک فرار ریز به سمت پورنوگرافی دارم. به نظر می رسد که من خیلی بیشتر از مشروبات الکلی، سیگار یا مواد مخدر، پورنوگرافی را می خواهم. در نهایت به جایی می رسم که قدرت اراده ام کافی نیست. به نظر می رسد که جنگیدن اوضاع را بدتر می کند، و این احتمال که «نفر بعدی زندگی مرا درست کند»، وسوسه را در مواجهه با شب های بی خوابی و خماری های دردناک شهوت زنده نگه می دارد.
من بیش از یک بار لغزش کرده ام، و حالا قدردان این توصیه در «کتاب سفید معتادان جنسی گمنام» (91) هستم که می گوید گاهی اوقات افرادی که در برنامههای دوازده قدمی دیگر موفق بودهاند، باید همه چیز را از اول در SA شروع کنند. من متوجه شدم که “نوشیدن” پورنوگرافی، قبل از اینکه کامپیوتر را روشن کنم یا شروع به یک سری کلیک های مرگبار ماوس کنم که تصویری را فراخوانی می کند و من را به زیاده روی می کشاند، شروع شده است. من به تعریف SA از پاکی جنسی پایبند هستم، اما تغییر تاریخ هوشیاری خودم را هر بار که هرزهنگاری تماشا میکنم مفید دانستهام، خواه منجر به برون ریزی فیزیکی بشود یا خیر. من از تجربۀ دردناکم می دانم که در نهایت این اتفاق خواهد افتاد.
همچنین دارم این را به ذائقهی بیصبر خودم خیلی آهسته یاد می دهم که حتی نوشیدن یک جرعه هوسانگیز شهوت همیشه باعث بی اختیاری، خماری و شکست میشود. برای من معمولاً به شکل افسردگی، پشیمانی، و رنجشهای دردناک و وسواسی نسبت به اطرافیانم است. گاهی اوقات من به آن رنجشها هم واکنش نشان می دهم، عادتی که در نهایت باعث میشود در محل کار، خانه یا بیرون در خیابان دچار مشکلات شوم. اما «خوددوستداری روشنگرانه من» همیشه به اندازه اعتیاد من قوی نیست، و البته فکر میکنم که در واقع رفتار از روی کینه و رنجش همان زخم های روحی را در من ایجاد میکند که عمل به شهوت ایجاد میکند.
من از کامپیوترم به عنوان یک ابزار تحقیق در محل کارم استفاده میکنم و اخیراً تا می توانم شروع به خاموش کردن آن کردهام، مهم نیست که چقدر باهاش کار دارم، اگر بیکار باشم و حوصله ام سر برود روی تصاویر شهوت آلود کلیک میکنم. می دانم هم کجا هستند. مثل یک نگاه هوسآمیز در خیابان، در قلبم میدانم که آیا کاری که انجام میدهم ناشی از میل به هیجان شهوانی است که فکر میکنم باعث میشود احساس بهتری نسبت به هر چیزی که مرا آزار میدهد، داشته باشم. اگر اینطور باشد، خاموشش میکنم و بعداً دوباره شروع میکنم. این هم به من کمک کرده است.
اما در نهایت این برنامه SA است که مرا هوشیار نگه می دارد و به من کمک می کند راه خودم را به سوی خدای شخصی که در زندگی من کار می کند پیدا کنم. SA به من کمک می کند تا بفهمم چه زمانی شهوت دارد نگرش ها، افکار و اعمال من را هدایت می کند، و در زمانی که چنین است، می توانم با یک دعای ساده یا یک تماس تلفنی سریع با یک معتاد جنسی دیگر که مشکل من را درک می کند به نیروی برترم روی بیاورم. من در AA یاد گرفتم که “این اولین جرعه است که شما را مست می کند.” این مطمئناً برای من در مورد پورنوگرافی صادق است. اولین کلیک می تواند من را مست کند، اما خدای من همیشه آماده است تا قبل از اینکه خیلی دیر شود به من کمک کند و متوقف شوم.