ایمیل:    hi@saesfahan.ir      |      آدرس جلسات بانوان:    0799 683 0913      |      آدرس جلسات آقایان:    3313 511 0913

انجمن معتادان جنسی گمنام

داستان اعضاء

« شهامت بازگشت »

شهامت بازگشت

موضوع: اهمیت تلاش مجدد برای هوشیاری پس از لغزش و ایجاد تعهد جدید، پذیرش لغزش به عنوان بخشی از فرایند بهبودی و انتخاب برای ادامه سفر، کمک بدون قید و شرط به کسانی که در بازگشت به برنامه به حمایت نیاز دارند.

آنها به من گفتند: “جلسه، جلسه، جلسه، جلسه، جلسه…” “فقط به آوردن بدنت ادامه بده” – مقدمه ای برای هجده چرخ (اشاره به هجده ابزار بهبودی در کتاب سفید). در پایان جلساتی که در آن شرکت می‌کنم، در یک حلقه جمع می‌شویم، دست در دست هم می‌گیریم و با هم می‌گوییم: «باز هم برگردید، اگر آن را کار کنید برایتان کار می کند، و شما ارزشش را دارید.»

در ابتدا این یک مراسم عجیب و غریب برای من بود، مانند سایر مراسم در طول یک جلسه معمولی SA. اما با گذشت زمان، وقتی احساس می‌کنم می‌خواهم یک جلسه را بپرم و شرکت نکنم، آن اطمینان مرا باز می‌گرداند. یکی از شجاعانه ترین کارهایی که یک معتاد به سکس می تواند انجام دهد این است که پس از لغزش مجدداً به یک جلسه بازگردد. پانزده ماه پیش لغزش کردم. من به آریزونا رفته بودم تا در محل کارمان در آنجا کار کنم. زمانی که آنجا بودم، در طول یک ماه با چهار فرد مختلف برای رابطه جنسی آشنا شدم. همسرم متوجه شد و از من خواست که او را ترک کنم. دسامبر بود، و من برای زندگی با دوستانم در طول فصل کریسمس نقل مکان کردم. من در جشن تعطیلات خانوادگی با هیچکدام از پسرهایم و خانواده‌هایشان، از جمله چهار نوه ام، دیدار نکردم. تنها و ویران بودم، اما به چهار جلسه در هفته که شش سال بود می رفتم ادامه دادم. اغلب احساس می‌کردم نمی‌خواهم بروم و فکر می‌کردم در بهبودی شکست خورده‌ام. اما، من به بازگشت ادامه دادم.

سال گذشته، نقطه‌ی اوج دیگری برای من بود – یک سقوط دیگر. اولین سقوط بزرگ پنج سال قبل اتفاق افتاد، زمانی که به همسرم گفتم در تمام چهل سال زندگی مشترکمان یک زندگی دوگانه داشتم. او به دلیل خیانت عمیق و دروغ‌هایی که می‌گفتم ویران شده بود. این دروغ‌ها باعث شده بود او نداند چه چیزی واقعی است. واقعیتی که با من زندگی کرده بود، به‌قدری متلاشی شده بود که دیگر نمی‌توانست آن را بازسازی کند. همه‌چیز تغییر کرد. درد او را می‌دیدم، اما نمی‌توانستم کاری انجام دهم. نمی‌دانستم که چه کسی هستم. آیا دکتر جکیل بودم یا مستر هاید؟

شروع به شرکت در جلسات SA کردم. ماه‌های اول جلسات برایم گیج‌کننده، ناراحت‌کننده و نگران‌کننده بود. بارها و بارها به فکر ترک جلسات افتادم، اما باز هم برمی‌گشتم. در این انجمن، کسانی که در حفظ پاکی جنسی مشکل دارند، “لغزش‌کنندگان مزمن” نامیده می‌شوند. من یکی از آن‌ها هستم. در پنج سال اول بهبودی‌ام، تا چندین ماه پاکی را تجربه می‌کردم، اما بعد دچار لغزش می‌شدم؛ گاهی با خودارضایی یا استفاده از پورن. هر بار که این اتفاق می‌افتاد، حس شرم در گونه‌هایم شعله‌ور می‌شد.

خودم را شکست‌خورده می‌دانستم، اما دوستانم در مسیر بهبودی هرگز مرا این‌گونه نمی‌دیدند. لغزش‌هایم را پنهان می‌کردم و در آغاز جلسات می‌گفتم: “امروز پاک هستم.” به خودم می‌گفتم پاکی آن‌قدر هم مهم نیست. چطور ممکن است کسی ماه‌ها یا سال‌ها بدون تجربه‌ی یک ارگاسم زندگی کند؟ من که نمی‌توانستم. وقتی شنیدم “نیمه‌کاره کار کردن بی‌نتیجه است”، انگار شن را می‌جویدم – سخت و آزاردهنده، و گوشه‌های زبر روحی را می‌سایید که از سال‌ها رفتارهای اعتیادآورم پینه بسته بود. در مورد لغزش‌هایم صحبت نمی‌کردم، اما باز هم به جلسات بازمی‌گشتم.

هر چه بیشتر به رفتارهای اعتیادآور ادامه می‌دادم، هزینه‌های آن سنگین‌تر می‌شد. بیماری ما پیش‌رونده است. وقتی پانزده ماه پیش با چهار مرد رابطه داشتم، می‌دانستم که در دردسر افتاده‌ام، اما اثرات آن را کم‌اهمیت جلوه می‌دادم. به خودم و دیگران می‌گفتم که دوباره به مسیر درست بازمی‌گردم، بدون اینکه کاملاً صادق باشم. تصمیمم چند ماه دوام آورد، اما پنهان کردن تمام حقیقت مرا دوباره به روابط جنسی بیشتر با مردان دیگر کشاند. هفته‌ها و ماه‌ها در مستی شهوت باقی ماندم. در جلسات، صحبت‌هایم سطحی بود. گاهی از جایی از آسیب‌پذیری ساختگی حرف می‌زدم – به‌اندازه‌ای حقیقت می‌گفتم که دوستانم مرا از خود دور نکنند. بدبخت بودم، اما باز هم به جلسات بازمی‌گشتم.

همسرم و من اکنون از لحاظ قانونی جدا شده‌ایم. ما توانستیم با استفاده از رابطه‌ای دوستانه، بر اساس سرمایه‌ی عاطفی‌ای که در چهل سال ازدواج به دست آورده بودیم، به توافقی دوستانه برسیم. همچنان با هم صحبت می‌کنیم. رابطه‌مان به دوستی عمیقی بازگشته که پیش از ازدواج داشتیم، اما با گذر زمان به دلیل عدم صداقتم از دست رفته بود. حس می‌کنم طرد شده‌ام. تنها هستم. بیشتر شب‌ها تنها غذا می‌خورم. خانواده‌ام متلاشی شده است، اما خوشبختانه همچنان پسرانم و نوه‌هایم را می‌بینم.

گاهی اوقات وقتی به جلسات می‌روم، درد از دست دادن بیشتر می‌شود، وقتی صحبت‌های دیگران مرا به یاد کارهایی می‌اندازد که انجام داده‌ام. گاهی در جلسات حس خوبی ندارم، مخصوصاً وقتی موضوعات خیلی به من نزدیک می‌شوند. اما باز هم برمی‌گردم.

یک دوست نزدیک در برنامه به‌تازگی به یک مرکز درمانی مراجعه کرده است. او در نامه‌ای به من نوشت که رنج اجتناب‌ناپذیر است. او گفت معنای زندگی از واکنش فرد به رنج ظهور می‌کند. رنج فرایندی برای پالایش است. نمی‌خواهم رنج بکشم، مخصوصاً وقتی که نتیجه‌ی اعمال خودخواهانه‌ی خودم باشد. اما رنج از راه می‌رسد، درست مثل دروگری که برای برداشتن محصول روح من می‌آید. در دستان خدا، رنج منبعی است که از طریق آن تصفیه می‌شویم، مثل سنگ طلا که ذوب می‌شود. ناخالصی‌ها از بالا جدا می‌شوند.

پالایش دردناک است. دیدن تأثیر لغزش‌هایم بر زندگی دوستانم در انجمن، آزاردهنده است، اما باز هم به جلسات بازمی‌گردم.

بازگشت به جلسه بعد از رفتار اعتیادی شب گذشته، شجاعت زیادی می‌طلبد. حس می‌کنم شکست خورده‌ام. نگران هستم که دیگران درباره‌ام چه فکری می‌کنند. می‌ترسم اگر به کسی بگویم چه اتفاقی افتاده، دیگر دوستم نداشته باشند. نمی‌خواهم دوباره طرد شوم. ذهن معتادم به من می‌گوید: “فقط این یک بار جلسه را نرو. مشکلی پیش نمی‌آید!”

اما باز هم به جلسات باز می‌گردم.

آمریکا
تیم ک.

آمریکا، واشنگتن

جلسات

دیگر داستان های اعضاء