اعتیاد عزیز
ممنون که این همه سال آنجا بودی و وقتی احساس تنهایی کردم با من دوست بودی. از تو به خاطر اینکه یک مکانیزم مقابله و مکانی امن هستی که می توانم در مواقعی که احساس بد، تنهایی، ناراحتی یا افسردگی می کنم، آنجا بروم ممنونم. تو همیشه خودت را عرضه کردی و اوضاع را بهتر کردی.
از تو ممنونم که به من کمک کردی با درد مرگ پدرم و تنهایی که در کودکی احساس می کردم کنار بیایم. تو یه دوست واقعی بودی.
اما تو در مورد احساس گناه و شرم به من نگفتی. از انزوا و درد بیشتر به من نگفتی. تو به من نگفتی که مرا در اسارت میگیری. تو به من نگفتی که دردی که ایجاد می کنی بدتر از هر دردی است که من از سختی های زندگی احساس می کنم. تو به من هشدار ندادی که میخواهی من را تصاحب کنی. تو به من نگفتی که باعث نابودی ازدواج من می شوی. تو به من نگفتی که این به رابطه من با خدا آسیب می زند و باعث می شود احساس کنم از او دور هستم. می خواستی خدا باشی، نه؟ تو به من نگفتی که این وضعیت دیدگاه من را نسبت به زنان و تمایلات جنسی سالم خراب می کند.
بنابراین، اکنون زمان خداحافظی است. وابستگی من به تو تمام شده است. من آماده هستم تا به زندگی خود ادامه دهم و یاد بگیرم که چگونه فعالیت ها و روابط سالم و واقعی داشته باشم. من برای یک رابطه کامل با خدای واقعی آماده هستم – نه تو. من می خواهم با همسرم رابطه واقعی برقرار کنم و شروع کنم به التیام بخشی از دردهایی که برای او ایجاد کرده ایم.
تو مالک من نیستی و من دیگر برده تو نخواهم بود.
خداحافظ اعتیاد