موضوع: چگونگی تسلیم شدن به یک نیروی برتر و کارکردن قدمها، تغییرات معنادار در زندگی، کار با راهنما به عنوان یک ابزار کلیدی، تجربهای که از ارتباط عمیق با نیروی برتر و آرامش و آزادی روحانی.
نمی توانستم ادامه دهم. مجبور شدم تغییر کنم. و یکی از وعده های متعدد برنامه 12 قدمی این است که اگر ابزارهای برنامه را کار کنم، اساساً تغییر خواهم کرد.
آشنایی من با برنامه 12 قدمی بر اساس علاقه حرفه ای شروع شد. در آن زمان من هیچ اطلاعی از مشکلات و اعتیادهای خودم نداشتم. بلکه من کسی بودم که برای دیگرانی که مشکل و اعتیاد داشتند راه حل ارائه می کردم. این نقش را دوست داشتم، مسئول بودن، راه حل ارائه دادن، کمک به کسانی که فکر می کردم، از من بدتر بودند. من هم از اصول برنامه خوشم آمد. آنها با اعتقادات معنوی و مذهبی من به خوبی جور در می آمدند، اما من همیشه متوجه می شدم که هرگز به اندازه الکلی ها و معتادان در حال بهبودی دیگر که در گروه ها می دیدم خوشحال و شاد نبودم.
از خدا سؤالی پرسیدم: «چرا ایمانم به تو مرا سرشار از شادی و لذت نمی کند؟ آیا من اینجا چیزی را از قلم انداخته ام؟» به تدریج، راه حلی که در مورد آن خواندم و ابزارهای رسیدن به آن به آرامی شروع به تاثیر گذاری در من کردند.
با هوشیاری از مواد مخدر و الکل شروع شد. NA و AA در اینجا به من کمک زیادی کردند. برای هوشیاری در SA، مجبور شدم اولین و مهمترین ابزاری را که به من ارائه کرده بود، بپذیرم، یعنی کار با یک راهنمای SA و کار کردن قدمها طبق کتاب “قدم در عمل”. شروع کردم به تجربه چیزی از شادی، لذت و آزادی. در ابتدا برای من بسیار سخت بود که بپذیرم من هم یک فرد بیمار هستم که به مواد مخدر، الکل و شهوت حساسیت دارم.
حتی امروز که در برنامهام سخت کار میکنم، همچنان از میزان محبت و رحمت خداوند نسبت به خودم شگفتزده هستم و او سالهای متمادی هوشیاری و زندگی پاک به من عطا کرده است. زندگی من که زمانی از هم پاشیده شده بود، هر روز معنا و مسیر با ثبات تری پیدا می کند.
ابزار مهم دیگر دعای آرامش بود. قبل از کار کردن برنامه SA، فقط یک دعای برنامه ای دیگر بود. من هرگز مطمئن نبودم که کلمه “شهامت” در متن آن دعا چه معنایی دارد. آهسته آهسته متوجه شدم که در پشت هر کاری که انجام می دهم نیروی برتر وجود دارد و باید به او اعتماد کنم. شجاعت من می تواند از او باشد: راهنمای من کتاب الکلی های گمنام را نقل می کند و می گوید، یا خدا همه چیز است یا او هیچ نیست. یا او نیروی برتر من خواهد بود یا شهوت.
ابزار نهایی، پیدا کردن خدایی بود که خودم درک می کردم. اکنون به یقین می دانم که برای ایجاد تغییراتی که باید ایجاد کنم و زندگی معناداری داشته باشم، باید از نیرویی برتر از شهوت کمک بخواهم. خدای مهربانی که خوشحال است به من شهامتی می دهد تا چیزهایی را که می توانم، تغییر دهم، و بینشی را برای تمایز بین آنها با چیزهایی که فقط باید در زندگی بپذیرم به من می دهد. این اعتماد و آرامش و شجاعت و خرد ناشی از آن به من کمک می کند تا امروز بدون توجه به مشکلات و شرایط بیرونی، زندگی شاد، لذت بخش و آزادی داشته باشم.