پرسش از یک عضو با تجربه – 36 سال پیش برای شما جوان و هوشیار بودن در SA چگونه بود؟

پرسش از یک عضو با تجربه – 36 سال پیش برای شما جوان و هوشیار بودن در SA چگونه بود؟

نام من مایک است و یک معتاد جنسی هستم. من از 13 خرداد 1363 هوشیار هستم. به نظرم 28 یا 29 سال داشتم که وارد برنامه شدم. امروز با زمانی که در اواسط دهه 60 وارد برنامه شدم تفاوت زیادی دارد. امروزه، یک عضو تازه وارد بسته به اینکه سفر SA خود را از کجا شروع می‌کند، ممکن است به گروهی ملحق شود که اکثر اعضای آن از او مسن تر باشند و همچنین از هوشیاری طولانی‌مدت برخوردار باشند.

 

وقتی من هوشیار شدم، جزو اولین افراد اندکی بودم که SA را در شیکاگو راه اندازی کرده بودم. بله، برخی از اعضا از من بزرگتر بودند، اما نه خیلی زیاد. و آن زمان اصولاً چیزی به نام هوشیاری طولانی مدت وجود نداشت. بنابراین، مسئله واقعی که ما در اوایل به عنوان یک گروه با آن سروکار داشتیم، کمتر به سن و سال ما مربوط می شد و بیشتر به نحوه یادگیری و نحوه حمایت از همدیگر برای حفظ هوشیاری فردی، و سپس نحوه تشکیل گروه مربوط بود. و اینکه اصولاً گروه چگونه می تواند از هوشیاری اعضا مراقبت کند که لغزش نکنند.

 

آن روزهای اولیه برای من حاوی هیجان زیادی بود. اول، من موفق شدم هوشیار بمانم. من نمی توانستم باور کنم که راه حلی پیدا کرده ام که واقعا کار می کند. من با افرادی آشنا شدم که با من در مسیر بهبودی عمیق تر قدم گذاشتند. برخی از آنها هنوز هم تا امروز با من در این راه قدم می زنند.

 

ابزارهای ساده‌ای مانند نگاه کردن به گوشۀ پیاده‌رو را یاد گرفتم، برای اینکه چشم چرانی نکنم و سعی کنم در صورت امکان هرگز جلسه‌ای را از دست ندهم – و اگر یک جلسه را از دست دادم، حتماً برای جبران آن در همان هفته اقدام کنم. با گذشت زمان، آموختیم که باید کاملاً با یکدیگر صادق باشیم، و اینکه کار ما در جلسات در صورت لزوم «بد به نظر رسیدن» است نه «خوب به نظر رسیدن». همه این آموخته‌ها در مکالمات بی‌شمار تلفنی و حضوری، قبل و بعد از جلسات در زیرزمین محل ملاقات ما در سنت ترزا، و یا کافی‌شاپ‌های اطرافمان اتفاق افتاد. ما در حال تغییر به سمت بهتر شدن بودیم و این برایمان هیجان انگیز و نشاط بخش بود.

 

البته که این چیزها بستری از گل رُز نبودند. بدون شک، ما نه تنها در خانه و محل کار، بلکه در ارتباطمان با یکدیگر نیز با نقص های شخصیتی خودمان دست و پنجه نرم می کردیم. و هنگامی که ما شروع به تلاش برای تقویت گروه خود با اجرای تغییراتی کردیم، تا تأکید بیشتری بر حفظ هوشیاری مداوم داشته باشیم، حواستان باشد! گاهی اوقات همه چیز بسیار بحث برانگیز می شد؛ اتهاماتی مطرح می شد؛ احساسات افراد جریحه دار شدند. اینها من را به یاد برخی از داستان های اوایل A.A در کتاب 12 و 12 می اندازد. اما ما پشتکار داشتیم و در نهایت یک گروه قوی با یک هدف اولیه ایجاد کردیم.

 

پس از چند سال، من همایش های بین المللی SA را کشف کردم و این چشمانم را باز کرد و زندگی من را تغییر داد. اول، برگردیم به مسئلۀ سن، اینجا من معمولاً یکی از افراد جوان تر بودم، حداقل با سن پاکی که داشتم. در همایش های اولیه، من در مقابل هیبت افرادی مانند روی کی.، جیم ای.، جس ال.، و هاروی آ. ایستاده بودم. اما در نهایت با این افراد دوست شدم، در حالی که همگی شانه هایمان را زیر چرخهای این درشکه قرار داده بودیم و سعی می کردیم پیام را به آن همایش ها منتقل کنیم. به دلیل آن همایش های اولیه، من تعداد زیادی از دوستان SA از سراسر جهان و از هر نژاد و مذهبی دارم.

 

من از خدا و بسیاری از اعضای انجمن SA برای لطفی که از آن روزهای اولیه و روزهای جوانی در SA دریافت کردم سپاسگزارم.

 

مایک سی.

ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.