بهبودی در زندان – در یک سلول، اما دیگر منزوی نیستم

بهبودی در زندان – در یک سلول، اما دیگر منزوی نیستم

ابزارهای بهبودی در داخل زندان

 

“من یک معتاد جنسی در حال بهبودی هستم و در حال برقراری یک تماس برنامه ای هستم.” گفتن این کلمات از داخل سلول زندان کمی سخت تر است. با این وجود، حتی زمانی که در اینجا هستم، می توانم در جریان بهبودی ام حرکت کنم، می توانم دستم را دراز کنم و از انزوا خارج شوم – فقط با نوشتن همین نامه. با وجود اینکه مجبورم هر روز 21 تا 23 ساعت را سلول بگذرانم، اما باز هم ابزارهای لازم برای رشد و بهبودی و داشتن هوشیاری جنسی مثبت را در اختیار دارم – با انجام دادن هر کاری که می توانم برای کمک به یک معتاد جنسی که هنوز در عذاب است انجام بدهم.

 

من می توانم با نیروی برتر خودم ارتباط برقرار کنم. من می توانم روزانه دعا کردن و خواندن مطالب بهبودی را تمرین کنم. من می توانم در هر نوع جلسه ای (جلسات مختلف دوازده قدمی) که امکانپذیر باشد شرکت کنم. و من می توانم با هم سلولی خودم که یک الکلی در حال عذاب است به زبان بهبودی صحبت کنم.

 

به دلیل ماهیت اتهامات من و سایر افرادی که اینجا در بازداشت حمایتی هستند، ما مشارکت بسیار کمی داریم و از آزادی و صراحت بسیار کمی هم برخورداریم. این کاملاً با صراحت و رفاقتی که در جلسات SA وجود دارد (که من یک سال و نیم قبل از رفتن به زندان تجربه کردم) متفاوت است. با این وجود، انتخاب من این است که اینجا پیشرفت کنم، و در امتداد خطوط معنوی به رشد خود ادامه دهم.

 

« هیچ کس هرگز نگفته است که این یک مسیر آسان خواهد بود. »

 

لحظه به لحظه، هر بار فقط برای یک روز، می‌توانم هر وسوسه‌ای را برای «بی‌حس کردن» یا «انجام دادنش» با خاطرات یا تخیلاتم تسلیم کنم. تسلیم همچنان کلید است – چه در داخل اینجا و چه بیرون. به جای اینکه خودم را با آن وسوسه ها عصبی و ناراحت کنم یا با آن بجنگم، تسلیم شدن را انتخاب می کنم. من می خواهم شهوترانی را متوقف کنم و از نظر جنسی هوشیار بمانم. بنابراین، هر برنامه تلویزیونی، مجله، یا خاطراتی که ممکن است برای من تحریک کننده باشد، بلافاصله از طرف من تسلیم می شود.

 

نوشتن روزانه ابزار مفیدی است. حفظ نگرش مثبت، اجتناب از همه رنجش ها (و تسلیم کردن فوری آنها در صورت وقوع و زمانی که اتفاق می افتد)، و پرورش روحیه قدردانی و سپاسگزاری نیز ابزارهای کلیدی هستند.

 

راستش را بخواهید بعضی روزها سخت تر از روزهای دیگر هستند و بعضی روزها راحت تر. در روزها یا شب های سخت، سعی می کنم از ابزارهای برنامه استفاده کنم. من هر روز برای هوشیاری دعا می کنم. باید اعتراف کنم که گاهی اوقات احساس می کنم وقتم در اینجا تلف شده است؛ بعضی وقتها به نظرم می رسد که هیچ فایده ای در همه این کارها برایم وجود ندارد – اما بعد از آن “احساس بی فایده بودن” را تسلیم می کنم. سعی می کنم روی وعده های بهبودی در برنامه تمرکز کنم.

 

هیچ کس هرگز نگفته است که این یک مسیر آسان خواهد بود. اما در حالی که به آرامی در این جادۀ خوشبختی قدم می زنم، فقط می توانم امیدوار باشم که تجربه من بتواند برای دیگران مفید باشد. و بنابراین، من می نویسم و دعا می کنم که این نامه بتواند به کسی کمک کند، و در جایی، فقط یک روز دیگر هوشیار بماند.

 

امروز که روز 595 پاکی خودم را جشن می‌گیرم، از شما خوانندۀ این نامه تشکر می‌کنم که به من اجازه دادید در حال خدمت باشم. هر کسی که این کلمات را می خواند یا می شنود به من کمک می کند که هوشیار بمانم. بنابراین، من از شما سپاسگزارم. از اینکه من را از انزوا خارج کردید و به من کمک کردید تا بخشی از انجمن SA باشم متشکرم.

 

دوستتان دارم، از شما قدردانی می کنم و برایتان ارزش قائل هستم.

 

– ی.

 

ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.